متن کتاب «سبک بهتر زیستن»

مقدمه و پیش گفتار

یافتن راه درست زیستن و رسیدن به سعادت و خوشبختی، از نخستین دغدغه‌های انسان از آغاز خلقت بوده است.

حال راه درست زیستن کدام است و چه سبکی برای زیستن آدمی، بهتر است؟ این همان سؤالی است که هنوز ذهن انسان به دنبال پاسخگویی بدان است و اندیشمندان علوم انسانی در این میان هرکدام سبکی را برای بهتر زیستن انسان به تصویر کشیده‌اند.

آنچه در ادیان الهی بیان‌شده است، حکایت از آن دارد که از همان لحظۀ نخست خلقت انسان بر روی زمین، خدای متعال انسان را رها نکرده است و او را با سبک درست زیستن یا بهتر آن است که گفته شود، سبک زیستن آشنا کرده است. بنا بر اعتقادی که این دست از ادیان دارند، اولین مخلوق، خود پیامبری است الهی که به وحی، یعنی ارتباط صادقانه و حقیقی باخدا، مجهز است و خدای متعال او را رها نکرده است. او باخدای خود سخن می‌گوید و خدا نیز او را با سبک درست زیستن بر این کرۀ خاکی آشنا کرده است.

آنچه امروزه می‌تواند راه نجات انسان از همۀ انواع سبک‌های زندگی که پایه و اساس درستی ندارد، باشد، برگشتن به همان منبع وحی و بهره گیری از آن است.

متن حدیثی که در پیش روی خواننده است، خود سبک زندگی دینی است، چه کند و چه نکند، راه آرامش او چیست؟ و هزاران قاعده ای که راه درست زیستن را به او می آموزد تا در ظلمات دنیا، مسیر خویش را به سوی سعادت بیابد.

این نوشته سفارش‌هایی است از پیامبر اعظم] ، به امام علی علیه السلام که در یک سخنی مفصل و طولانی مجموعه توصیه هایی را به ایشان بیان می دارند.

آثار بدزبانی، داشتن صداقت، راه رسیدن به ایمان، خصلت‌های منافق، علل هلاکت امت‌ها، یتیم‌نوازی، عوامل قساوت دل، آثار بدخلقی و… مرواریدهایی است از این دریای درخشان.

به همت عالمان حدیثی همچون شیخ صدوق(ره) این حدیث امروزه در دستان ماست تا آن را سرلوحۀ زندگی خویش قرار داده و با رسیدن به آرامش، بتوانیم در دریای رحمت الهیش غوطه ورشویم.

در پایان لازم است که از پدر و مادرم به عنوان نخستین کسانی که مرا با مکتب اهل بیتD آشنا کرده و نشان خدمت این خاندان را بر سینۀ مترجم این نوشتار زدند و نیز همسر گرامیم که همچون همیشه حامی بنده بوده و با تذکرات اصلاحی خود، این نوشتارها را از اشتباهات، مبرا کرده است و همچنین فرزندان عزیز و مهربانم (فاطمه، ریحانه و حانیه خانم) که با پذیرش مشغله های پدر، سدّ راهی در ترویج این معارف نبوده اند، کمال تشکر و قدردانی را داشته باشیم.

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

آنچه می طلبیم توفیق و مدد الهی است، و نیز حضور حضرتش

محمد حسین افشاری(مهاجر)

آخرین ماه زیبای سال ۱۳۹۴

 

سبک بهتر زیستن
سبک بهتر زیستن

منبع شناسی

منابعی که این حدیث را در خود جای داده اند، عبارت‌اند از:

  • کتاب «کتاب من لایحضره الفقیه» نوشتۀ شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه.ق) در جلد چهارم صفحات ۳۵۲-۳۷۵.
  • کتاب «مکارم الاخلاق»، نوشتۀ فضل بن طبرسی (قرن ۶ ه.ق)، از صفحۀ ۴۳۳
  • کتاب «السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)» نوشتۀ محمد بن احمد بن ادریس، (م ۵۹۸ ه.ق) در جلد سوم صفحات ۶۱۵- ۶۲۲ که از نسخه شیخ صدوق مطالب کمتری دارد.
  • کتاب «روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه‏» نوشته محمدتقی مجلسی (م ۱۰۷۰ ه.ق) در جلد دوازدهم از صفحۀ ۴.
  • کتاب «الوافی» نوشتۀ محمد محسن فیض کاشانی (م ۱۰۹۱ ه.ق) در جلد ۲۶ از صفحۀ ۱۶۹.
  • کتاب «تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه» نوشتۀ محمد بن حسن حر عاملی (م ۱۱۰۴ ه.ق) در جلد ۱۲ از صفحۀ ۱۷۸.
  • کتاب «بحارالانوار الجامعه لدرر الاخبار الائمه الاطهار علیهم السلام» نوشتۀ محمدباقر مجلسی (م ۱۱۱۰ ه.ق) در جلد ۷۴ از صفحۀ ۴۶.

آنچه در این نوشتار به‌عنوان متن معیار، برگزیده ‌شده است، نسخه‌ای است که شیخ صدوق[۱] در کتاب گران‌سنگ خویش «کتاب من لایحضره الفقیه»[۲] یعنی دومین کتاب از کتب اربعه حدیثی شیعه آورده‌اند.

سند روایت

رَوَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام  عَنِ النَّبِیِّ ] أَنَّهُ قَالَ لَهُ:

راه بررسی اعتبار یک حدیث به دو صورت است:

  • بررسی سند حدیث که از این راه «وثوق سندی» نام‌برده می شود. در این نوع از اعتبار سنجی، تک‌تک راویان حدیث مورد بررسی قرار می‌گیرند و در صورت ثقه (قابل‌اعتماد) بودن راویان، آن حدیث نیز مورد تائید قرار می‌گیرد.

با این نگاه، حدیث به علت وجود «حماد بن عمرو» که در کتاب‌های حدیثی از او سخنی بیان‌نشده و مجهول است و نیز «انس بن محمد» که همین حال را دارد، حدیث ضعیف هست. (حتی اگر به‌واسطۀ واو حیلوله به هم عطف شده باشند.)

  • راه دوم این است که سند را فقط یک معیار در سنجش اعتبار بدانیم و به دنبال قرائن دیگر در این موضوع بگردیم که از این راه به «وثوق صدوری» نام‌برده می شود.

در این روش، به دنبال قرائن دیگری ازجمله قوی بودن متن و اینکه نمونه‌های دیگری در کتاب‌های حدیث هست، مؤید آورده می شود.

جدای از آنکه این متن دارای انسجام قوی است و نشان‌دهندۀ این هست که این بیانات فقط می‌تواند از معصوم علیه السلام بیان‌شده باشد، نویسندۀ این کتاب خود فردی مبرز و تواناست که می‌توان به خود ایشان اعتماد کرد و حدیث را پذیرفت که این پذیرش امروزه به عنوان یکی از روش های علمی در علم رجال پذیرفته شده است و راهی است به شدت عالمانه و دقیق.

با توجه به اینکه روش دوم، واقع‌بینانه‌تر هست، این روش پذیرفته‌شده و این متن را کلام پیامبر اعظم] می‌داند.

 

 

 

متن روایت

یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ بِوَصِیَّهٍ فَاحْفَظْهَا فَلَا تَزَالُ بِخَیْرٍ مَا حَفِظْتَ وَصِیَّتِی.

 یَا عَلِیُّ مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى إِمْضَائِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَمْناً وَ إِیمَاناً یَجِدُ طَعْمَهُ.

یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ یُحْسِنْ وَصِیَّتَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ کَانَ نَقْصاً فِی مُرُوءَتِهِ وَ لَمْ یَمْلِکِ الشَّفَاعَهَ.

 

 

 

 

علی! تو را به اموری سفارش می کنم، پس آن را حفظ کن که اگر چنین کنی، خیری از دست‌تو نخواهد رفت.

 

علی! کسی که خشم خویش را فروبرد، درحالی‌که قادر بر انجام آن است، خدا در روز قیامت او را در مکانی امن قرار می‌دهد وایمانی به او می‌دهد که شیرینی آن را بچشد.

 

علی! کسی که در هنگام فرارسیدن مرگش، وصیتی نیکو نکند، در جوانمردی‌اش کمبودیست و شفاعت شامل حال او نخواهد شد.

 

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ.

 

یَا عَلِیُّ مَنْ خَافَ النَّاسُ لِسَانَهُ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ.

 

یَا عَلِیُّ شَرُّ النَّاسِ مَنْ أَکْرَمَهُ النَّاسُ اتِّقَاءَ فُحْشِهِ وَ رُوِیَ شَرِّهِ.

 

یَا عَلِیُّ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِهِ.

 

یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً لَمْ یَنَلْ شَفَاعَتِی.

 

 

 

 

علی! بالاترین جهاد، آن است که انسان صبح کند درحالی‌که قصدی برای ظلم به کسی ندارد.

علی! کسی که مردم از زبان او ترس داشته باشند، از اهل آتش است.

علی! بدترین آدمیان، کسی است که دیگران برای دورماندن از ناسزاگویش، او را احترام کرده و از زشتی‌های او سخن بگویند.

علی! بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد و بدتر از او  کسی است که آخرت خویش را به دنیای دیگری می‌فروشند.

علی! کسی که عذرخواهی زشت‌کار را چه راست‌گو باشد و چه دروغ‌گو، نپذیرد، به شفاعت ما نمی‌رسد.[۳]

 

 

 

یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّ الْکَذِبَ فِی الصَّلَاحِ وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِی الْفَسَادِ.

یَا عَلِیُّ مَنْ تَرَکَ الْخَمْرَ لِغَیْرِ اللَّهِ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ. فَقَالَ عَلِیٌّ ?: لِغَیْرِ اللَّهِ. قَالَ: نَعَمْ وَ اللَّهِ صِیَانَهً لِنَفْسِهِ یَشْکُرُهُ اللَّهُ عَلَى ذَلِکَ.

یَا عَلِیُّ شَارِبُ الْخَمْرِ کَعَابِدِ وَثَنٍ.

یَا عَلِیُّ شَارِبُ الْخَمْرِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَلَاتَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِنْ مَاتَ فِی الْأَرْبَعِینَ مَاتَ کَافِرا. ً[۴]

یَا عَلِیُّ کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ وَ مَا أَسْکَرَ کَثِیرُهُ فَالْجُرْعَهُ مِنْهُ حَرَامٌ.

 

 

علی! همانا خدای عزوجل، دروغ در مصلحت را دوست دارد و راستِ فاسد  انگیز را ناخوش می‌دارد.

علی! کسی که شراب را برای غیر خدا ترک کند[۵]، خدای متعال از رحیق مختوم[۶] به او می‌نوشاند.

علی علیه السلام  پرسید: برای غیر خدا؟ فرمود] : بله به خدا قسم اگر به خاطر حفظ جان خود آن را انجام داده باشد، خدای تعالی بر این عمل او سپاس گذاری می‌کند.

علی! نوشندۀ شراب به‌مانند بت‌پرست است.

علی! خدای متعال نمازِ نوشندۀ شراب را تا چهل روز از او قبول نمی‌کند و اگر در این چهل روز بمیرد به کفر مُرده است.[۷]

علی! هر مایع مست‌کننده‌ای حرام است و هر آنچه بسیارش مست‌کننده است، اندکی از آن‌هم حرام است.[۸]

 

 

 

یَا عَلِیُّ جُعِلَتِ الذُّنُوبُ کُلُّهَا فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهَا شُرْبَ الْخَمْرِ.

 یَا عَلِیُّ یَأْتِی عَلَى شَارِبِ الْخَمْرِ سَاعَهٌ لَا یَعْرِفُ فِیهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.

یَا عَلِیُّ إِنَّ إِزَالَهَ الْجِبَالِ الرَّوَاسِی أَهْوَنُ مِنْ إِزَالَهِ مُلْکٍ مُؤَجَّلٍ لَمْ تَنْقَضِ أَیَّامُهُ.

 یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِدِینِهِ وَ لَا دُنْیَاهُ فَلَا خَیْرَ لَکَ فِی مُجَالَسَتِهِ وَ مَنْ لَمْ یُوجِبْ لَکَ فَلَا تُوجِبْ لَهُ وَ لَا کَرَامَهَ.

 یَا عَلِیُّ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ فِی الْمُؤْمِنِ ثَمَانُ خِصَالٍ وَقَارٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ وَ صَبْرٌ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ شُکْرٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ قُنُوعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَظْلِمُ الْأَعْدَاءَ وَ لَا یَتَحَامَلُ عَلَى الْأَصْدِقَاءِ بَدَنُهُ مِنْهُ فِی تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَهٍ.

 

 

 

 

علی! تمامی گناهان در خانه‌ای قرار دارند و کلید آن نوشیدن شراب است.

علی! همانا از بین بردن کوه‌های استوار آسان‌تر از بین بردن حکومتی است که دوران آن سپری نشده است.

علی! خیری در هم‌نشینی کسی که از دین و دنیایش برای تو سودی ندارد، نیست و کسی که جایگاه تو را محترم نمی‌شمارد، تو نیز مقام او را محترم نشمار و تکریمش مکن.

علی! سزاوار است که در مؤمن هشت خصلت باشد: وقار هنگام فتنه‌ها، صبر هنگام بلا، شکر هنگام گشایش روزی، راضی بودن به آنچه خدای عزوجل به او داده است، ظلم نکردن به دشمنان، بار خویش را بر دوش دوستان نمی‌اندازد، بدنش از او در خستگی است ولی مردم از او در امان و آسودگی‌اند.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ أَرْبَعَهٌ لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَهٌ إِمَامٌ عَادِلٌ وَ وَالِدٌ لِوَلَدِهِ وَ الرَّجُلُ یَدْعُو لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ وَ الْمَظْلُومُ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَنْتَصِرَنَّ لَکَ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ.

یَا عَلِیُّ ثَمَانِیَهٌ إِنْ أُهِینُوا فَلَا یَلُومُوا إِلَّا أَنْفُسَهُمْ الذَّاهِبُ إِلَى مَائِدَهٍ لَمْ یُدْعَ إِلَیْهَا وَ الْمُتَأَمِّرُ عَلَى رَبِّ الْبَیْتِ وَ طَالِبُ الْخَیْرِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ طَالِبُ الْفَضْلِ مِنَ اللِّئَامِ وَ الدَّاخِلُ بَیْنَ اثْنَیْنِ فِی سِرٍّ لَمْ یُدْخِلَاهُ فِیهِ وَ الْمُسْتَخِفُّ بِالسُّلْطَانِ وَ الْجَالِسُ فِی مَجْلِسٍ لَیْسَ لَهُ بِأَهْلٍ وَ الْمُقْبِلُ بِالْحَدِیثِ عَلَى مَنْ لَا یَسْمَعُ مِنْهُ

یَا عَلِیُّ حَرَّمَ اللَّهُ الْجَنَّهَ عَلَى کُلِّ فَاحِشٍ بَذِیٍّ لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ لَهُ یَا عَلِیُّ طُوبَى لِمَنْ طَالَ عُمُرُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ.

 

 

علی! چهار گروه‌اند که دعایشان رد نمی‌شود، [دعایِ] پیشوای عادل، [دعایِ] پدر برای فرزند، [دعایِ] شخص در غیاب برادرش، [دعایِ] ستمدیده‌ای که خدای عزوجل می‌فرماید: به عزت و جلالم قسم! تو را به حتم یاری کنم، اگرچه زمانی بر مظلومیت تو بگذرد.

علی! هشت گروه هستند که اگر مورد اهانت قرار گیرند نباید کسی را به‌جز خود سرزنش کنند: کسی که بر سفره ای بنشیند که بدان دعوت نشده است، کسی که به صاحب‌خانه فرمان دهد، کسی که از دشمنش طلب خیر کند، کسی که از انسانِ پَست، طلب نیکی کند، کسی که داخل در بین دونفری شود که رازی را با یکدیگر بیان می دارند، کسی که سلطان را کوچک شمارد و کسی که در جائی بنشیند که شایستگی آن را ندارد و کسی که روی سخن باکسی داشته باشد که به او گوش

نمی‌دهد.

علی! خدا بهشت را بر هر ناسزاگویی (بددهان) که باکی ندارد که چه می‌گوید و در مورد او چه می گویند، حرام کرده است.

علی! خوشا به حال کسی که عمرش طولانی و عملش نیکوست.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ لَا تَمْزَحْ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُکَ وَ لَا تَکْذِبْ فَیَذْهَبَ نُورُکَ وَ إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً.

یَا عَلِیُّ لِکُلِّ ذَنْبٍ تَوْبَهٌ إِلَّا سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ صَاحِبَهُ کُلَّمَا خَرَجَ مِنْ ذَنْبٍ دَخَلَ فِی ذَنْبٍ.

یَا عَلِیُّ أَرْبَعَهٌ أَسْرَعُ شَیْ‏ءٍ عُقُوبَهً رَجُلٌ أَحْسَنْتَ إِلَیْهِ فَکَافَأَکَ بِالْإِحْسَانِ إِسَاءَهً وَ رَجُلٌ لَا تَبْغِی عَلَیْهِ وَ هُوَ یَبْغِی عَلَیْکَ وَ رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَى أَمْرٍ فَوَفَیْتَ لَهُ وَ غَدَرَ بِکَ وَ رَجُلٌ وَصَلَ قَرَابَتَهُ فَقَطَعُوهُ.

یَا عَلِیُّ مَنِ اسْتَوْلَى عَلَیْهِ الضَّجَرُ رَحَلَتْ عَنْهُ الرَّاحَهُ.

 

 

 

 

علی! شوخی نکن تا بی ارزش نشوی و دروغ نگو تا بی نور نشوی و از دو خصلت دوری گزین: بی حوصلگی و تنبلی. چراکه اگر کم حوصلگی کنی، بر حق نمی توانی صبر کنی و اگر تنبلی کنی، ادای حق نمی کنی.

علی! برای هر گناهی توبه ای است مگر بدخُلقی، پس همانا صاحبش از گناهی خارج شده و در گناه دیگری وارد می شود.

علی! چهار گروه سریع تر به سزای کار خویش می رسند: مردی که تو به او نیکی کردی ولی نتیجۀ احسان تو را با بدی داد، کسی که تو به او ستمی نکرده ای ولی او به تو ستم کرد، کسی که با او عهدی بر انجام کاری بستی، تو وفا کردی ولی او وفا نکرد و کسی که با او پیوند نزدیکی و دوستی برقرار شد، ولی او آن را قطع کرد.

علی! کسی که خستگی بر او چیره شد، آسایش از او دور می شود.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ اثْنَتَا عَشْرَهَ خَصْلَهً یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَتَعَلَّمَهَا عَلَى الْمَائِدَهِ أَرْبَعٌ مِنْهَا فَرِیضَهٌ وَ أَرْبَعٌ مِنْهَا سُنَّهٌ وَ أَرْبَعٌ مِنْهَا أَدَبٌ فَأَمَّا الْفَرِیضَهُ فَالْمَعْرِفَهُ بِمَا یَأْکُلُ وَ التَّسْمِیَهُ وَ الشُّکْرُ وَ الرِّضَا وَ أَمَّا السُّنَّهُ فَالْجُلُوسُ عَلَى الرِّجْلِ الْیُسْرَى وَ الْأَکْلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ أَنْ یَأْکُلَ مِمَّا یَلِیهِ وَ مَصُّ الْأَصَابِعِ وَ أَمَّا الْأَدَبُ فَتَصْغِیرُ اللُّقْمَهِ وَ الْمَضْغُ الشَّدِیدُ وَ قِلَّهُ النَّظَرِ فِی وُجُوهِ النَّاسِ وَ غَسْلُ الْیَدَیْنِ.

یَا عَلِیُّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّهَ مِنْ لَبِنَتَیْنِ لَبِنَهٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَهٍ مِنْ فِضَّهٍ وَ جَعَلَ حِیطَانَهَا الْیَاقُوتَ وَ سَقْفَهَا الزَّبَرْجَدَ وَ حَصَاهَا اللُّؤْلُؤَ وَ تُرَابَهَا الزَّعْفَرَانَ وَ الْمِسْکَ الْأَذْفَرَ ثُمَّ قَالَ لَهَا تَکَلَّمِی فَقَالَتْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ قَدْ سَعِدَ مَنْ یَدْخُلُنِی قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَدْخُلُهَا مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ لَا نَمَّامٌ وَ لَا دَیُّوثٌ وَ لَا شُرْطِیٌّ وَ لَا مُخَنَّثٌ وَ لَا نَبَّاشٌ وَ لَا عَشَّارٌ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا قَدَرِیٌّ.

 

 

علی! دوازده خصلت است که شایسته است برای مرد مسلمان که در سر سفرۀ غذا آن‌ها را آموخته باشد: چهارتای از آن واجب و چهارتای آن مستحب و چهار تای آن ادب است؛ اما آنچه واجب است: شناخت آنچه می‌خورد، با نام خدا آغاز کردن، شکر و رضایت بدان [غذا] است؛ و اما آنچه مستحب است: همانا نشستن بر روی پای چپ، خوردن با سه انگشت، نیز خوردن ازآنچه نزدیک اوست و مکیدن انگشت؛ و آنچه ادب است: کوچک گرفتن لقمه، جویدن شدید، کم نگاه کردن به‌صورت دیگران و شستن دست‌ها.

علی! خدای بلندمرتبه بهشت را از دو خشت آفریده است: خشتی از طلا و خشتی از نقره. دیوارهای آن را از یاقوت، سقفش را از زبرجد، سنگریزه‌های آن را از مروارید، خاکش را از زعفران و مُشک خوشبو. سپس به او [بهشت] فرمود: با من سخن بگو. پس بهشت گفت: «نیست خدایی جز خدای زندۀ پایدار، همانا سعادتمند شد کسی که بر من داخل شد.» خدای شوکتمند فرمود: «قسم به عزت و جلالم، داخل نمی‌شود به بهشت، نوشندۀ شراب، سخن‌چین، مرد بی‌غیرت، دوجنسه، کسی که نبش قبر می‌کند و عشار[۹] و کسی که با خویشان خویش قطع ارتباط کرده است و نیز قَدَری[۱۰] مذهب‌ها.»

 

 

یَا عَلِیُّ کَفَرَ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ عَشَرَهٌ الْقَتَّاتُ وَ السَّاحِرُ وَ الدَّیُّوثُ وَ نَاکِحُ الْمَرْأَهِ حَرَاماً فِی دُبُرِهَا وَ نَاکِحُ الْبَهِیمَهِ وَ مَنْ نَکَحَ ذَاتَ مَحْرَمٍ وَ السَّاعِی فِی الْفِتْنَهِ وَ بَائِعُ السِّلَاحِ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ وَ مَانِعُ الزَّکَاهِ وَ مَنْ وَجَدَ سَعَهً فَمَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ.

 یَا عَلِیُّ لَا وَلِیمَهَ إِلَّا فِی خَمْسٍ فِی عُرْسٍ أَوْ خُرْسٍ أَوْ عِذَارٍ أَوْ وِکَارٍ أَوْ رِکَازٍ فَالْعُرْسُ التَّزْوِیجُ وَ الْخُرْسُ النِّفَاسُ بِالْوَلَدِ وَ الْعِذَارُ الْخِتَانُ وَ الْوِکَارُ فِی بِنَاءِ الدَّارِ وَ شِرَائِهَا وَ الرِّکَازُ الرَّجُلُ یَقْدَمُ مِنْ مَکَّهَ.[۱۱]

 

 

 

 

علی! ده گروه از این امت به خدای بزرگ کفر ورزیدند: سخن‌چین، ساحر، مرد بی‌غیرت، کسی که به حرام از دبر (پشت) به زنی نزدیکی کرده است، کسی که با حیوانات نزدیکی کرده است، کسی که با محارم خود ازدواج‌کرده است، کسی که در فتنه کوشنده است، کسی که به اهل جنگ اسلحه می‌فروشد، کسی که مانع زکات است، کسی که وسعت مالی دارد ولیکن در حالی جان سپرد که به حج نرفت.

علی! در پنج چیز ولیمه هست: در عُرس، خُرس، عِذار، وِکار، رِکاز. عِرس، ازدواج است، خرس، ولیمه تولد است، عذار ولیمۀ ختنه [فرزند] است، وکار، ولیمۀ ساختن خانه و خریدوفروش آن است و رکاز ولیمۀ مردی است که از مکه برگشته است.[۱۲]

 

 

 

یَا عَلِیُّ لَا یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّهٍ لِمَعَاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ

لِمَعَادٍ أَوْ لَذَّهٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ.

یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ مِنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ وَ تَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَیْکَ.

یَا عَلِیُّ بَادِرْ بِأَرْبَعٍ قَبْلَ أَرْبَعٍ شَبَابِکَ قَبْلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ غِنَاکَ قَبْلَ فَقْرِکَ وَ حَیَاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ.

 

 

علی! برای عاقل، شایسته نیست که مهاجرت[۱۳] کند به‌غیراز سه مورد: یا به‌قصد اصلاح معیشت زندگی، یا به‌قصد اصلاح توشۀ آخرتش، یا برای لذتی غیر از حرام.

علی! سه چیز از مکارم اخلاق در دنیا و آخرت است، [اول آنکه] کسی که به او ظلم کرده است را می‌بخشد، [دوم آنکه] باکسی که رابطه‌اش را با او قطع کرده است، ارتباط برقرار می‌کند، [سوم آنکه] در برابر کسی که با او نادانی کرده، بردباری می‌کند.

علی! شتاب کن به چهار چیز قبل از آنکه چهار اتفاق دیگر فرارسد: جوانیت قبل از [فرارسیدن] پیری، سلامتیت قبل از [فرارسیدن] بیماری، بی نیازیت قبل از [فرارسیدن] فقر و نیز زندگانی قبل از [فرارسیدن] مرگ.

 

 

یَا عَلِیُّ کَرِهَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمَّتِی الْعَبَثَ فِی الصَّلَاهِ وَ الْمَنَّ فِی الصَّدَقَهِ وَ إِتْیَانَ الْمَسَاجِدِ جُنُباً وَ الضَّحِکَ بَیْنَ الْقُبُورِ وَ التَّطَلُّعَ فِی الدُّورِ وَ النَّظَرَ إِلَى فُرُوجِ النِّسَاءِ لِأَنَّهُ یُورِثُ الْعَمَى وَ کَرِهَ الْکَلَامَ عِنْدَ الْجِمَاعِ لِأَنَّهُ یُورِثُ الْخَرَسَ وَ کَرِهَ النَّوْمَ بَیْنَ الْعِشَاءَیْنِ لِأَنَّهُ یَحْرِمُ الرِّزْقَ وَ کَرِهَ الْغُسْلَ تَحْتَ السَّمَاءِ إِلَّا بِمِئْزَرٍ وَ کَرِهَ دُخُولَ الْأَنْهَارِ إِلَّا بِمِئْزَرٍ فَإِنَّ فِیهَا سُکَّاناً مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ کَرِهَ دُخُولَ الْحَمَّامِ إِلَّا بِمِئْزَرٍ وَ کَرِهَ الْکَلَامَ بَیْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَهِ فِی صَلَاهِ الْغَدَاهِ وَ کَرِهَ رُکُوبَ الْبَحْرِ فِی وَقْتِ هَیَجَانِهِ وَ کَرِهَ النَّوْمَ فَوْقَ سَطْحٍ لَیْسَ بِمُحَجَّرٍ وَ قَالَ مَنْ نَامَ عَلَى سَطْحٍ غَیْرِ مُحَجَّرٍ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّهُ وَ کَرِهَ أَنْ یَنَامَ الرَّجُلُ فِی بَیْتٍ وَحْدَهُ وَ کَرِهَ أَنْ یَغْشَى الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ وَ هِیَ حَائِضٌ فَإِنْ فَعَلَ وَ خَرَجَ الْوَلَدُ مَجْذُوماً أَوْ بِهِ بَرَصٌ فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ وَ کَرِهَ أَنْ یُکَلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یَکُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ قَدْرَ ذِرَاعٍ.

 

 

علی! خدای متعال برای امتش چند چیز را ناپسند شمرده است: سبک شمردن نماز، منت گذاردن در صدقه، وارد شدن به مسجد در حال جنابت، خنده در میان قبرها، سر کشیدن به خانۀ دیگران، نگاه در شرمگاه زنان، چراکه نابینایی را به همراه خواهد داشت، سخن گفتن در حال نزدیکی چراکه گُنگی را بر جای می‌گذارد، خواب‌بین نماز مغرب و عشاء چراکه روزی را بر انسان حرام می‌کند، غسل در زیر آسمان بدون جامه، داخل شدن بر رودها بدون جامه چراکه در آن فرشتگانی مسکن دارند، داخل شدن در حمام بدون جامه، سخن گفتن بین اذان و اقامه در نماز صبح، حرکت در دریا هنگام طوفان، خواب در بالای سطح زمینی که نرده‌ای [برای محافظت از سقوط] ندارد و ]فرمود: کسی که در بالای بلندی‌ای بدون محافظ بخوابد خود را از نگهداری خدا به‌ دور کرده است، ناپسند شمرده است که مردی به‌تنهایی در خانه‌ای بخوابد، ناپسند می‌داند که مردی با زنش در حال حیض نزدیکی کند و اگر او این کار را کرد و فرزندی جذامی یا پیسی عاید او شد، کسی را به‌غیراز خودش سرزنش نکند، ناپسند می‌داند با شخص جذامی که فاصله‌اش کمتر از یک ذراع[۱۴] است سخن گوید.

 

 

وَ قَالَ علیه السلام : فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ کَرِهَ أَنْ یَأْتِیَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ وَ قَدِ احْتَلَمَ حَتَّى یَغْتَسِلَ مِنَ الِاحْتِلَامِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِکَ وَ خَرَجَ الْوَلَدُ مَجْنُوناً فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ وَ کَرِهَ الْبَوْلَ عَلَى شَطِّ نَهَرٍ جَارٍ وَ کَرِهَ أَنْ یُحْدِثَ الرَّجُلُ تَحْتَ شَجَرَهٍ أَوْ نَخْلَهٍ قَدْ أَثْمَرَتْ وَ کَرِهَ أَنْ یُحْدِثَ الرَّجُلُ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ کَرِهَ أَنْ یَتَنَعَّلَ الرَّجُلُ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ کَرِهَ أَنْ یَدْخُلَ الرَّجُلُ بَیْتاً مُظْلِماً إِلَّا مَعَ السِّرَاجِ.

 

 

 

 

و فرمود: از شخص جذامی دوری گزینید و فرار کنید همچون گریختن از شیر، ناپسند دانسته است مرد به همسرش نزدیکی کند درحالی‌که محتلم (غسل به او واجب است) تا وقتی‌که از آن احتلام، غسل کند، پس هرگاه این کار را کرد و از او فرزندی مجنون زاده شد، کسی به‌غیراز خودش را سرزنش نکند و مکروه دانست ادرار کردن در کنار رودخانۀ جاری را و اینکه قضای حاجت خویش را در زیر درخت یا نخلی که بارور هست، ناپسند شمرد که ایستاده قضای حاجت کند و ایستاده کفش به پا کند و نیز ناپسند شمرد وارد شدن در خانه‌ای تاریک را بدون چراغ.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ آفَهُ الْحَسَبِ الِافْتِخَارُ.

یَا عَلِیُّ مَنْ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَافَ مِنْهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.

یَا عَلِیُّ ثَمَانِیَهٌ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُمُ الصَّلَاهَ الْعَبْدُ الْآبِقُ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى مَوْلَاهُ وَ النَّاشِزُ وَ زَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ وَ مَانِعُ الزَّکَاهِ وَ تَارِکُ الْوُضُوءِ وَ الْجَارِیَهُ الْمُدْرِکَهُ تُصَلِّی بِغَیْرِ خِمَارٍ وَ إِمَامُ قَوْمٍ یُصَلِّی بِهِمْ وَ هُمْ لَهُ کَارِهُونَ وَ السَّکْرَانُ وَ الزِّبِّینُ وَ هُوَ الَّذِی یُدَافِعُ الْبَوْلَ وَ الْغَائِطَ.

 یَا عَلِیُّ أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ بَنَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ مَنْ آوَى الْیَتِیمَ وَ رَحِمَ الضَّعِیفَ وَ أَشْفَقَ عَلَى وَالِدَیْهِ وَ رَفَقَ بِمَمْلُوکِهِ.

 

 

 

علی! آفت شرافت، فخرفروشی (برتر بینی) است.

علی! کسی که از خدای بزرگ بترسد، همه‌چیز از او می‌ترسد و کسی که از خدای متعال نترسد، خدای متعال او را از همه‌چیز هراسان می‌کند.

علی! خدا نماز هشت دسته را قبول نمی‌کند: غلام فراری تا وقتی‌که نزد مولای خود برگردد، زن نافرمانی که همسرش بر او خشم گرفته است، کسی که از پرداخت زکات امتناع می‌کند، ترک‌کنندۀ وضو، دختر بالغی که نماز خویش را بدون پوششی بر سر می‌خواند، پیشوای گروهی که با او نماز می‌خوانند درحالی‌که از او خوششان نمی‌آید، شخص مست و زبین و او کسی است که ادرار و مدفوع خویش را نگه می‌دارد.

علی! چهار چیز اگر در انسان باشد خدای متعال برای او خانه‌ای در بهشت بنا خواهد کرد: کسی که یتیمی را پناه می‌دهد، بر ضعیف مهربانی می‌کند، دلسوز پدر و مادر خویش است و با زیردستان خویش مدارا می کند.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِنَّ فَهُوَ مِنْ أَفْضَلِ النَّاسِ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ وَ مَنْ وَرِعَ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ مِنْ أَوْرَعِ النَّاسِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ.

 یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ لَا تُطِیقُهَا هَذِهِ الْأُمَّهُ الْمُوَاسَاهُ لِلْأَخِ فِی مَالِهِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ لَیْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لَکِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَى مَا یَحْرُمُ عَلَیْهِ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَکَهُ.

یَا عَلِیُّ ثَلَاثَهٌ إِنْ أَنْصَفْتَهُمْ ظَلَمُوکَ السَّفِلَهُ وَ أَهْلُکَ وَ خَادِمُکَ وَ ثَلَاثَهٌ لَا یَنْتَصِفُونَ مِنْ ثَلَاثَهٍ حُرٌّ مِنْ عَبْدٍ وَ عَالِمٌ مِنْ جَاهِلٍ وَ قَوِیٌّ مِنْ ضَعِیفٍ.

 

 

علی! سه چیز است که هر کس با آن به دیدار خدای عزوجل رفت، همانا از برترین انسان‌هاست: کسی که به‌سوی خدای متعال واجباتش را آورده و همانا از عابدترین انسان‌هاست[۱۵]، کسی که از حرام‌های الهی دوری گزیند همانا او با تقوی ترین انسان‌هاست و کسی که قانع به‌روزی ای باشد که خدا به او داده است، همانا او از ثروتمندترین انسان‌هاست.

علی! سه چیز است که این امت طاقت آن را ندارد: برابری با برادر خویش در مال، دادن حق مردم از نزد خودش، یاد خدا در تمام احوالات و نیست این ذکر «سبحان‌الله و الحمدلله و لااله‌الاالله الا الله و الله اکبر»[۱۶] بلکه آن است که چون بر کاری وارد شد که بر او حرام است، از خداوند بترسد و آن را ترک کند.

علی! سه گروه هستند که اگر با ایشان انصاف ورزی به تو ظلم می‌کنند: فرومایگان، خاندانت و خادمت؛ و سه دسته‌اند که حق خویش را از سه گروه دیگر نمی‌گیرند: آزاد از بنده، عالم از جاهل و قوی از ضعیف.

 

 

 

یَا عَلِیُّ سَبْعَهٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ حَقِیقَهَ الْإِیمَانِ وَ أَبْوَابُ الْجَنَّهِ مُفَتَّحَهٌ لَهُ مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ وَ أَدَّى زَکَاهَ مَالِهِ وَ کَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى النَّصِیحَهَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ.

 یَا عَلِیُّ لَعَنَ اللَّهُ ثَلَاثَهً آکِلَ زَادِهِ وَحْدَهُ وَ رَاکِبَ الْفَلَاهِ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِی بَیْتٍ وَحْدَهُ.

 یَا عَلِیُّ ثَلَاثَهٌ یُتَخَوَّفُ مِنْهُنَّ الْجُنُونُ التَّغَوُّطُ بَیْنَ الْقُبُورِ وَ الْمَشْیُ فِی خُفٍّ وَاحِدٍ وَ الرَّجُلُ یَنَامُ وَحْدَهُ.

 یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ یَحْسُنُ فِیهِنَّ الْکَذِبُ الْمَکِیدَهُ فِی الْحَرْبِ وَ عِدَتُکَ زَوْجَتَکَ وَ الْإِصْلَاحُ بَیْنَ النَّاسِ وَ ثَلَاثَهٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِیتُ الْقَلْبَ مُجَالَسَهُ الْأَنْذَالِ وَ مُجَالَسَهُ الْأَغْنِیَاءِ وَ الْحَدِیثُ مَعَ النِّسَاءِ.

 

 

علی! اگر هفت چیز در کسی باشد همانا حقیقتِ ایمان در او کامل شده است و درهای بهشت بر او بازخواهد شد: کسی که وضویش را کامل بگیرد، نمازش را کامل بخواند، زکات مالش را بپردازد، خشم خود را به کنترل خویش درآورده باشد، زبانش را به بند کشد، برای گناهانش طلب بخشش کند و دوستی‌اش را برای خاندان پیامبر] خالص گرداند.

علی! خدا سه گروه را لعنت کرده است: کسی که توشه‌اش را به‌تنهایی می‌خورد، کسی که در خشکی به‌تنهایی راه افتد و کسی که به‌تنهایی در خانه‌اش بخوابد.

علی! سه چیز است که ترس دیوانه شدن را به همراه دارد: قضای حاجت بین قبور، قدم زدن با یک لنگه‌کفش و کسی که تنها بخوابد.

علی! سه چیز است که دروغ گفتن در آن نیکوست: چاره‌اندیشی در جنگ، دادن وعده به همسر،[۱۷] اصلاح رابطۀ بین انسان‌ها و سه چیز است که هم‌نشینی با ایشان قلب را می‌میراند: هم‌نشینی با فرومایگان، هم‌نشینی با بی‌نیازان و سخن گفتن با زنان.

 

یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ مِنْ حَقَائِقِ الْإِیمَانِ الْإِنْفَاقُ مِنَ الْإِقْتَارِ وَ إِنْصَافُکَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ بَذْلُ الْعِلْمِ لِلْمُتَعَلِّمِ.

یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ عَمَلُهُ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاسَ وَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ.

یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ فَرَحَاتٌ لِلْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیَا لِقَاءُ الْإِخْوَانِ وَ تَفْطِیرُ الصَّائِمِ وَ التَّهَجُّدُ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ.

یَا عَلِیُّ أَنْهَاکَ عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ الْحَسَدِ وَ الْحِرْصِ وَ الْکِبْرِ.

یَا عَلِیُّ أَرْبَعُ خِصَالٍ مِنَ الشَّقَاوَهِ جُمُودُ الْعَیْنِ وَ قَسَاوَهُ الْقَلْبِ وَ بُعْدُ الْأَمَلِ وَ حُبُّ الْبَقَاءِ.

 

 

 

 

علی! سه چیز از حقائق ایمان است: بخشش در حال تنگدستی، انصاف در برابر مردم و بخشش علم به جوینده و طلب کننده علم.

علی! سه چیز است که اگر در کسی نباشد، عملش کامل نیست: تقوایی که او را از سرپیچی خداوند مانع شود، اخلاقی که به‌واسطۀ آن با مردم مدارا کند و بردباری که جهل جاهلان (گزند ایشان) را از خود برگرداند.

علی! سه چیز شادی مؤمن در دنیاست: دیدار برادران، افطار روزه‌دار و شب‌زنده‌داری در آخر شب.

علی! تو را از سه خصلت نهی می‌کنم: حسد، حرص و کبر.

علی! چهار خصلت از شقاوت و سنگدلی است: خشکی چشم (نگریستن)، قساوت قلب، آرزوهای دور[۱۸] و دوست داشتن زندگانی [در این دنیا].

 

 

 

 

 یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ دَرَجَاتٌ وَ ثَلَاثٌ کَفَّارَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُهْلِکَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِیَاتٌ فَأَمَّا الدَّرَجَاتُ فَإِسْبَاغُ الْوُضُوءِ فِی السَّبَرَاتِ وَ انْتِظَارُ الصَّلَاهِ بَعْدَ الصَّلَاهِ وَ الْمَشْیُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الْجَمَاعَاتِ وَ أَمَّا الْکَفَّارَاتُ فَإِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ التَّهَجُّدُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ وَ أَمَّا الْمُهْلِکَاتُ فَشُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ وَ أَمَّا الْمُنْجِیَاتُ فَخَوْفُ اللَّهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَهِ وَ الْقَصْدُ فِی الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ کَلِمَهُ الْعَدْلِ فِی الرِّضَا وَ السَّخَطِ.

یَا عَلِیُّ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ وَ لَا یُتْمَ بَعْدَ احْتِلَامٍ.

 

 

 

 

علی! سه چیز سبب بالا رفتن ارزش است، سه چیز از بین برندۀ گناهان، سه چیز موجب هلاک شدن و سه چیز عامل نجات است؛ اما آنچه موجب بیشتر شدن ارزش است: داشتن وضو در بین سحر تا به صبح، به انتظار نماز بودن بعد از ادای نماز و پیاده رفتن در شب و روز برای رفتن به‌سوی نماز جماعت. آنچه موجب پوشش گناهان است: آشکار ساختن سلام، غذا دادن، عبادت در شب درحالی‌که انسان‌ها خواب هستند. آنچه موجب هلاکت است: حرصی که موردپذیرش قرار گیرد، هوای نفسی که تبعیت و پیروی شود و غروری که انسان از خود داشته باشد؛ و آنچه موجب نجات است: ترس از خدا در آشکار و نهان، میانه‌روی در بین بی‌نیازی و فقر، سخن عادلانه گفتن در هنگام رضایت و خشم.

علی! محرمیت رضاعی بعد از اینکه کودک از شیر گرفته شد، معنا ندارد و یتیمی نیز بعدازآنکه او محتلم شد.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ سِرْ سَنَتَیْنِ بَرَّ وَالِدَیْکَ سِرْ سَنَهً صِلْ رَحِمَکَ سِرْ مِیلًا عُدْ مَرِیضاً سِرْ مِیلَیْنِ شَیِّعْ جَنَازَهً سِرْ ثَلَاثَهَ أَمْیَالٍ أَجِبْ دَعْوَهً سِرْ أَرْبَعَهَ أَمْیَالٍ زُرْ أَخاً فِی اللَّهِ سِرْ خَمْسَهَ أَمْیَالٍ أَجِبِ الْمَلْهُوفَ سِرْ سِتَّهَ أَمْیَالٍ انْصُرِ الْمَظْلُومَ وَ عَلَیْکَ بِالاسْتِغْفَارِ.

 یَا عَلِیُّ لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ الصَّلَاهُ وَ الزَّکَاهُ وَ الصِّیَامُ وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَتَمَلَّقُ إِذَا حَضَرَ وَ یَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیبَهِ وَ لِلظَّالِمِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَقْهَرُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَهِ وَ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَهِ وَ یُظَاهِرُ الظَّلَمَهَ وَ لِلْمُرَائِی ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَنْشَطُ إِذَا کَانَ عِنْدَ النَّاسِ وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ وَ لِلْمُنَافِقِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ.

 

 

علی! [اگر لازم باشد] دو سال طی مسیر کنی برای اینکه به والدین خویش نیکی کنی و یک سال را برای صله‌رحم، حرکت کن یک میل را برای عیادت مریض، سیر کن دو میل را برای تشییع‌جنازه، سیر کن سه میل را برای پذیرفتن دعوتی، سیر کن چهار میل را برای زیارت دوستی که درراه خدا داری، سیر کن پنج میل را برای پاسخ دادن به فریادرسی، سیر کن شش میل را برای یاری مظلومی و بر تو باد که در همه حال طلب آمرزش کنی.

علی! مؤمن سه علامت دارد: نماز، زکات و روزه، و برای کسی که خود را به‌سختی می‌اندازد سه علامت است: کسی که در زمان حضور شخصی چاپلوسی می‌کند و هنگامی‌که حضور ندارد در پشت سر او سخن می‌گوید، کسی که به او مصیبتی رسیده است را سرزنش می‌کند. برای ظلم کننده سه علامت است: با زورگویی چیرگی بر زیردستش پیدا می‌کند ، با نافرمانی بر کسی که بر او برتری دارد چیره می شود و از ستمکاران پشتیبانی می‌کند؛ و برای ریاکار سه علامت است: وقتی‌که در نزد دیگران است بانشاط است و در تنهایی تنبلی پیشه می‌گیرد، دوست دارد در تمام‌کارهایش موردستایش قرار گیرد؛ و برای منافق سه علامت است: هنگامی‌که سخن می‌گوید، دروغ می‌گوید، هنگامی‌که وعده می‌دهد از آن تخلف می‌کند و هنگامی‌که او را امین شمرده‌اند به ایشان خیانت می‌کند.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ تِسْعَهُ أَشْیَاءَ تُورِثُ النِّسْیَانَ أَکْلُ التُّفَّاحِ الْحَامِضِ وَ أَکْلُ الْکُزْبُرَهِ وَ الْجُبُنِّ وَ سُؤْرِ الْفَأْرَهِ وَ قِرَاءَهُ کِتَابَهِ الْقُبُورِ وَ الْمَشْیُ بَیْنَ امْرَأَتَیْنِ وَ طَرْحُ الْقَمْلَهِ وَ الْحِجَامَهُ فِی النُّقْرَهِ وَ الْبَوْلُ فِی الْمَاءِ الرَّاکِدِ.

 یَا عَلِیُّ الْعَیْشُ فِی ثَلَاثَهٍ دَارٍ قَوْرَاءَ وَ جَارِیَهٍ حَسْنَاءَ وَ فَرَسٍ قَبَّاءَ.[۱۹]

 

 

 

 

 

 

 

علی! نُه چیز فراموشی می‌آورد: خوردن سیب ترش، گشنیز، نیم‌خوردۀ موش، خواندن نوشته‌های روی قبرها، راه رفتن میان دو زن، رها کردن شپش (درحالی‌که زنده است)، حجامت گودی پشت گردن (مخچه) و در آب راکد ادرار کردن.

علی! زندگانی در سه چیز است: خانه‌ای بزرگ، کنیزکی زیبا و اسبی ماده میان باریک(لاغر).

 

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْوَضِیعَ فِی قَعْرِ بِئْرٍ لَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ رِیحاً تَرْفَعُهُ فَوْقَ الْأَخْیَارِ فِی دَوْلَهِ الْأَشْرَار.

َیا عَلِیُّ مَنِ انْتَمَى إِلَى غَیْرِ مَوَالِیهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ مَنْ مَنَعَ أَجِیراً أَجْرَهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْدَثَ حَدَثاً أَوْ آوَى مُحْدِثاً فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ. فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ]: وَ مَا ذَلِکَ الْحَدَثُ. قَالَ]: الْقَتْلُ.

یَا عَلِیُّ الْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ الْمُسْلِمُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ دِمَائِهِمْ وَ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِّئَاتِ.

یَا عَلِیُّ أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ.

 

 

 

علی! به خدا قسم، اگر در دولت اشرار (مردم نادرست) فرد فرومایه‌ای در قعر چاه افتاده باشد، هرآینه خداوند عزوجل بادی را به‌سوی او می‌فرستد تا او را از آن چاه بالا کشد و او را حاکم بر خوبان کند در دولت بدان.[۲۰]

علی! لعنت خدا بر کسی که خودش را به غیر مولایش نسبت دهد، و نیز کسی که مانع از اجر گرفتن مزد کارگری شود و کسی که حادثه‌ای را پدید آورد و یا حادثه سازی را پناه دهد. پس پرسید: ای رسول خدا]! آن حادثه چیست؟ فرمود: قتل.

علی! مؤمن کسی است که مسلمانان او را بر اموال و خون خویش، امین بشمارند و مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او در سلامت باشند و مهاجر کسی است که از بدی‌ها هجرت کرده باشد.

علی! قابل‌اعتمادترین دستگیرۀ ایمان، دوست داشتن درراه خدا و دشمنی درراه اوست.

 

یَا عَلِیُّ مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ أَکَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّارِ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام  وَ مَا تِلْکَ الطَّاعَهُ. قَالَ]: یَأْذَنُ لَهَا فِی الذَّهَابِ إِلَى الْحَمَّامَاتِ وَ الْعُرُسَاتِ وَ النَّائِحَاتِ وَ لُبْسِ الثِّیَابِ الرِّقَاقِ.

یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ نَخْوَهَ الْجَاهِلِیَّهِ وَ تَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا أَلَا إِنَّ النَّاسَ مِنْ آدَمَ وَ آدَمَ مِنْ تُرَابٍ وَ أَکْرَمَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاهُمْ.

یَا عَلِیُّ مِنَ السُّحْتِ ثَمَنُ الْمَیْتَهِ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ مَهْرُ الزَّانِیَهِ وَ الرِّشْوَهُ فِی الْحُکْمِ وَ أَجْرُ الْکَاهِنِ.

 یَا عَلِیُّ مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً لِیُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یُجَادِلَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ لِیَدْعُوَ النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ.

یَا عَلِیُّ إِذَا مَاتَ الْعَبْدُ قَالَ النَّاسُ مَا خَلَّفَ وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ مَا قَدَّمَ.

 

 

علی! کسی که از زن خویش اطاعت کند، خدا او را از صورت وارد آتش می‌کند، علی@ پرسید: مراد از اطاعت چیست؟ پیامبر] فرمود: به او دررفتن حمام، عروسی و عزا و پوشیدن لباس نازک اجازه دهد (او را آزاد گذارد).

علی! همانا خدای تبارک‌وتعالی غرور و عصبیت جاهلیت و نیز فخر به پدران را، به‌واسطۀ اسلام از بین برد. بدین گونه که آگاه کرد که انسان‌ها همگی از آدم هستند و آدم از خاک و گرامی‌ترین ایشان نزد خدا، پرهیزگارترین ایشان است.

علی! بهای مُرده، سگ، شراب، مهر زناکار، رشوه برای قضاوت و مزد ساحر از درآمدهای حرام است.

علی! اهل آتش کسی است که علمی بیاموزد تا به‌وسیلۀ آن بر نابخردان، فخر بفروشد یا به‌وسیلۀ آن با عالمان مجادله کند یا آنکه مردم را به‌سوی خویش دعوت کند.

علی! هنگامی‌که بنده‌ای بمیرد، مردم گویند: چه گذاشت؟ ولی ملائکه گویند: چه پیش فرستاد؟

 

 

 

یَا عَلِیُّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّهُ الْکَافِرِ.

یَا عَلِیُّ مَوْتُ الْفَجْأَهِ رَاحَهٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ حَسْرَهٌ لِلْکَافِرِ.

یَا عَلِیُّ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَى الدُّنْیَا اخْدُمِی مَنْ خَدَمَنِی وَ أَتْعِبِی مَنْ خَدَمَکِ.

یَا عَلِیُّ إِنَّ الدُّنْیَا لَوْ عَدَلَتْ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَنَاحَ بَعُوضَهٍ لَمَا سَقَى الْکَافِرَ مِنْهَا شَرْبَهً مِنْ مَاءٍ.

یَا عَلِیُّ مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَنَّهُ لَمْ یُعْطَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا قُوتاً.

یَا عَلِیُّ شَرُّ النَّاسِ مَنِ اتَّهَمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ.

 

 

علی! دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر است.

علی! مرگ ناگهانی[۲۱] موجب راحتی مؤمن است و موجب حسرت کافر.

علی! خدای تبارک‌وتعالی به زمین این‌گونه وحی کرده است که هر کس مرا خدمت کرد او را خدمت کن و هر کس که تو را خدمت کرد، او را به‌سختی و رنجش بی انداز.

علی! همانا دنیا اگر در نزد خدا به‌اندازۀ بال پشه‌ای ارزش داشت، شربت آبی از آن را به کافران نمی‌نوشاند.

علی! هیچ‌یک از انسان‌ها از اول تا به آخر کسی نیست الا اینکه آرزو می‌کند که‌ای کاش از دنیا به‌اندازۀ غذایی به او داده نمی‌شد.

علی! بدترین مردم کسی است که خدا را در قضای خویش متهم (مقصر) بداند.[۲۲]

 

 

 

یَا عَلِیُّ أَنِینُ الْمُؤْمِنِ تَسْبِیحٌ وَ صِیَاحُهُ تَهْلِیلٌ وَ نَوْمُهُ عَلَى الْفِرَاشِ عِبَادَهٌ وَ تَقَلُّبُهُ مِنْ جَنْبٍ إِلَى جَنْبٍ جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ عُوفِیَ مَشَى فِی النَّاسِ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ ذَنْبٍ.

یَا عَلِیُّ لَوْ أُهْدِیَ إِلَیَّ کُرَاعٌ لَقَبِلْتُهُ وَ لَوْ دُعِیتُ إِلَى کُرَاعٍ لَأَجَبْتُ.

یَا عَلِیُّ لَیْسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَهٌ وَ لَا جَمَاعَهٌ وَ لَا أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَهٌ وَ لَا عِیَادَهُ مَرِیضٍ وَ لَا اتِّبَاعُ جَنَازَهٍ وَ لَا هَرْوَلَهٌ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ وَ لَا اسْتِلَامُ الْحَجَرِ وَ لَا حَلْقٌ وَ لَا تَوَلِّی الْقَضَاءِ وَ لَا تُسْتَشَارُ وَ لَا تَذْبَحُ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَهِ وَ لَا تَجْهَرُ بِالتَّلْبِیَهِ وَ لَا تُقِیمُ عِنْدَ قَبْرٍ وَ لَا تَسْمَعُ الْخُطْبَهَ وَ لَا تَتَوَلَّى التَّزْوِیجَ بِنَفْسِهَا وَ لَا تَخْرُجُ مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنْ خَرَجَتْ بِغَیْرِ إِذْنِهِ لَعَنَهَا اللَّهُ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ لَا تُعْطِی مِنْ بَیْتِ زَوْجِهَا شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَبِیتُ وَ زَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ وَ إِنْ کَانَ ظَالِماً لَهَا.

 

 

علی! نالۀ مؤمن تسبیح، فریاد او تهلیل[۲۳] است و خوابش بر روی بستر، عبادت است و پهلوبه‌پهلو شدنش جهاد درراه خداست، پس اگر از بیماری‌اش سلامتی یافت در میان مردم به‌گونه‌ای گام برمی‌دارد درحالی‌که گناهی به گردن او نیست.

علی! اگر پاچۀ [گوسفند یا گاو] به من هدیه شود [۲۴]آن را قبول می‌کنم و حتی اگر به خوردن پاچه‌ای دعوت شوم آن را اجابت خواهم کرد.

علی! برزنان نماز جمعه و جماعت، اذان، اقامه، عیادت مریض، تشییع‌جنازه، هرولۀ صفا و مروه، دست زدن به حجر اسماعیل، تراشیدن سر، برگزیدن مقام قضاوت، مورد مشاوره قرار گرفتن لازم نیست؛ و ذبح نمی‌کنند مگر در ضرورت و صدای خود را به تلبیه گفتن بلند نمی‌کنند و در نزد قبری نمی‌ایستند و به شنیدن خطبه‌های [عید قربان و فطر] اقدام نمی‌کنند و ازدواج خود را به عهده نمی‌گیرند و خارج نمی‌شوند از منزل شوهر مگر به اجازۀ ایشان.

پس اگر زنی بدون اجازۀ شوهرش خارج شد همانا لعنت خدا و جبرئیل و میکائیل بر او باد و نمی‌بخشد چیزی از منزل شوهرش را مگر به اجازه او؛ و شب را صبح نمی‌کند درحالی‌که شوهرش خشمگین است اگرچه بر او ظلم کرده است.

 

 

 

یَا عَلِیُّ الْإِسْلَامُ عُرْیَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَیَاءُ وَ زِینَتُهُ الْوَفَاءُ وَ مُرُوءَتُهُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ عِمَادُهُ الْوَرَعُ وَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.

یَا عَلِیُّ سُوءُ الْخُلُقِ شُؤْمٌ وَ طَاعَهُ الْمَرْأَهِ نَدَامَهٌ.

یَا عَلِیُّ إِنْ کَانَ الشُّؤْمُ فِی شَیْ‏ءٍ فَفِی لِسَانِ الْمَرْأَهِ.

یَا عَلِیُّ نَجَا الْمُخِفُّونَ.

یَا عَلِیُّ مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ

یَا عَلِیُّ ثَلَاثَهٌ یَزِدْنَ فِی الْحِفْظِ وَ یُذْهِبْنَ الْبَلْغَمَ اللُّبَانُ وَ السِّوَاکُ وَ قِرَاءَهُ الْقُرْآنِ.

یَا عَلِیُّ السِّوَاکُ مِنَ السُّنَّهِ وَ مَطْهَرَهٌ لِلْفَمِ وَ یَجْلُو الْبَصَرَ وَ یُرْضِی الرَّحْمَنَ وَ یُبَیِّضُ الْأَسْنَانَ وَ یَذْهَبُ بِالْحَفْرِ وَ یَشُدُّ اللِّثَهَ وَ یُشَهِّی الطَّعَامَ وَ یَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یَزِیدُ فِی الْحِفْظِ وَ یُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ وَ تَفْرَحُ بِهِ الْمَلَائِکَهُ.

 

 

علی! اسلام برهنه است و همانا لباس آن حیا، زینت آن وفا، مردانگی‌اش به عمل صالح، ستونش پارسایی و برای هر چیزی بنیانی است و بنیان اسلام، دوستی ما اهل‌بیت A است.

علی! بدخُلقی نحس است و اطاعت از زنان پشیمانی به بار می‌آورد.

علی! اگر نحسی در چیزی باشد همانا در زبانِ زنان است.

علی! سبک بالان نجات‌یافته‌اند.

علی! اگر کسی به‌عمد بر من دروغ ببندد، باید بداند که جایگاه او آتش است.

علی! سه چیز بر قوت حافظه می‌افزاید و بلغم را از بین می‌برد: کندر، مسواک و قرائت قرآن.

علی! مسواک کردن از سنت است و موجب پاکی دهان، روشنی‌بخش چشم و رضایت خدا را به همراه دارد و سفید بخش دندان و از بین برندۀ جِرم آن است، لثه را محکم می‌کند، اشتهاآورست و موجب از بین رفتن بلغم و سبب تیز هوشیست، بر خوبی‌های می‌افزاید و فرشتگان بدان شاد می‌شوند.

 

 

 

یَا عَلِیُّ النَّوْمُ أَرْبَعَهٌ نَوْمُ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام عَلَى أَقْفِیَتِهِمْ وَ نَوْمُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى أَیْمَانِهِمْ وَ نَوْمُ الْکُفَّارِ وَ الْمُنَافِقِینَ عَلَى أَیْسَارِهِمْ وَ نَوْمُ الشَّیَاطِینِ عَلَى وُجُوهِهِمْ.

یَا عَلِیُّ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیّاً إِلَّا وَ جَعَلَ ذُرِّیَّتَهُ مِنْ صُلْبِهِ وَ جَعَلَ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِکَ وَ لَوْلَاکَ مَا کَانَتْ لِی ذُرِّیَّهٌ.

یَا عَلِیُّ أَرْبَعَهٌ مِنْ قَوَاصِمِ الظَّهْرِ إِمَامٌ یَعْصِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یُطَاعُ أَمْرُهُ وَ زَوْجَهٌ یَحْفَظُهَا زَوْجُهَا وَ هِیَ تَخُونُهُ وَ فَقْرٌ لَا یَجِدُ صَاحِبُهُ مُدَاوِیاً وَ جَارُ سَوْءٍ فِی دَارِ مُقَامٍ.

 

 

 

 

علی! خواب به چهار گونه هست: خواب انبیا که بر پشت است، خواب مؤمنین که بر جانب راستشان است، خواب کفار و منافقان که بر جانب چپشان است و خواب شیاطین که به رویشان (دمر خوابیدن) است.

علی! خدای بزرگ، پیامبری را انتخاب نکرد مگر آنکه ذریه اش را در صلب و درون او قرارداد و ذریه مرا در صلب تو قرارداد و اگر تو نبودی، ذریه ای برای من نبود.

علی! چهار چیز است که پشت آدمی را می‌شکند: پیشوایی که خداوند عزوجل را نافرمانی می‌کند درحالی‌که دستوراتش موردپذیرش و اطاعت [دیگران] است، زنی که شوهرش از او حفاظت می‌کند درحالی‌که او به شوهرش خیانت می‌کند، فقری که مبتلای به آن چاره‌ای جز پذیرش آن ندارد و همسایۀ ناشایستی که همیشه هست.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ علیه السلام  سَنَّ فِی الْجَاهِلِیَّهِ خَمْسَ سُنَنٍ أَجْرَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْإِسْلَامِ حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَى الْأَبْنَاءِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ وَ وَجَدَ کَنْزاً فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمُسَ وَ تَصَدَّقَ بِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ الْآیَهَ وَ لَمَّا حَفَرَ بِئْرَ زَمْزَمَ سَمَّاهَا سِقَایَهَ الْحَاجِّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَجَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ الْآیَهَ وَ سَنَّ فِی الْقَتْلِ مِائَهً مِنَ الْإِبِلِ فَأَجْرَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ فِی الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یَکُنْ لِلطَّوَافِ عَدَدٌ عِنْدَ قُرَیْشٍ فَسَنَّ لَهُمْ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ سَبْعَهَ أَشْوَاطٍ فَأَجْرَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ فِی الْإِسْلَامِ.

 

 

همانا عبدالمطلبعلیه السلام  در عصر جاهلیت پنج سنت را بنیان نهاد که خدا آن را در اسلام نیز جاری کرد: حرام بودن همسران پدر بر پسران و خدا این‌گونه نازل کرد: «با زنانی که پدران شما با آنان ازدواج‌کرده‌اند، هرگز ازدواج نکنید»[۲۵] و گنجی را یافت و یک‌پنجم آن را صدقه داد و خداوند فرمود: «بدانید که هرگونه غنیمتی به دست آورید یک‌پنجم آن برای خدا و رسولش است.»[۲۶] و هنگامی‌که چاه زمزم را حفر کرد آن را «سیراب کننده حاجیان» نامید، پس خدای تعالی این‌گونه نازل کرد: «آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند عمل کسی قراردادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده است.»[۲۷] و برای کشتن دیگری صد شتر را به‌عنوان خون‌بها (دیه) قرارداد که خدا آن را در اسلام جاری کرد و [پنجمی] آنکه طواف در نزد قریش تعداد معینی نداشت و عبدالمطلب برای ایشان هفت دور را مقرر کرده که خدا آن را نیز در اسلام قرارداد.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ کَانَ لَا یَسْتَقْسِمُ بِالْأَزْلَامِ وَ لَا یَعْبُدُ الْأَصْنَامَ وَ لَا یَأْکُلُ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ یَقُولُ أَنَا عَلَى دِینِ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام .

یَا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّهُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاضٍ.

یَا عَلِیُّ ثَلَاثَهٌ یُقْسِینَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّیْدِ وَ إِتْیَانُ بَابِ السُّلْطَانِ.

یَا عَلِیُّ لَا تُصَلِّ فِی جِلْدِ مَا لَا تَشْرَبُ لَبَنَهُ وَ لَا تَأْکُلُ لَحْمَهُ وَ لَا تُصَلِّ فِی ذَاتِ الْجَیْشِ وَ لَا فِی ذَاتِ الصَّلَاصِلِ وَ لَا فِی ضَجْنَانَ.

 

 

علی! همانا عبدالمطلب با ازلام[۲۸] قرعه نمی‌افکند و بت‌ها را نمی‌پرستید و هر آنچه از قربانی هایی که در نزد بت‌ها ذبح می شدند را نمی‌خورد و می‌گفت: «من بر دین پدرم ابراهیمعلیه السلام  هستم.»

علی! عجیب‌ترین انسان‌ها در ایمان و عظیم‌ترین ایشان در یقین، قومی هستند که در آخر زمان می‌باشند؛ چراکه ایشان پیامبر را ندیده‌اند و حجت از نزد ایشان پنهان است ولیکن ایشان به نوشته‌ای بر برگۀ سفیدی ایمان آورده‌اند.

علی! سه چیز است که قلب را سنگدل می‌کند: شنیدن لهو، شکار کردن و آمدن به بارگاه پادشاه.

علی! در لباسی که از [پوست] حیوانی است که شیرش را نمی‌نوشی و گوشتش را نمی‌خوری، نماز نخوان و در «ذات الجیش» و «ذات الصلاصل» و در «ضنجان» نماز به پا مدار.[۲۹]

 

 

 

 

 

یا عَلِیُّ کُلْ مِنَ الْبَیْضِ مَا اخْتَلَفَ طَرَفَاهُ وَ مِنَ السَّمَکِ مَا کَانَ لَهُ قِشْرٌ وَ مِنَ الطَّیْرِ مَا دَفَّ وَ اتْرُکْ مِنْهُ مَا صَفَّ وَ کُلْ مِنْ طَیْرِ الْمَاءِ مَا کَانَتْ لَهُ قَانِصَهٌ أَوْ صِیصِیَهٌ.

 یَا عَلِیُّ کُلُّ ذِی نَابٍ مِنَ السِّبَاعِ وَ مِخْلَبٍ مِنَ الطَّیْرِ فَحَرَامٌ أَکْلُهُ لَا تَأْکُلْهُ.

یَا عَلِیُّ لَا قَطْعَ فِی ثَمَرٍ وَ لَا کَثَرٍ.

یَا عَلِیُّ لَیْسَ عَلَى زَانٍ عُقْرٌ وَ لَا حَدَّ فِی التَّعْرِیضِ وَ لَا شَفَاعَهَ فِی حَدٍّ وَ لَا یَمِینَ فِی قَطِیعَهِ رَحِمٍ وَ لَا یَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِامْرَأَهٍ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا لِلْعَبْدِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا صَمْتَ یَوْماً إِلَى اللَّیْلِ وَ لَا وِصَالَ فِی صِیَامٍ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ هِجْرَهٍ.

 

 

علی! از تخم پرندگان آنکه دو طرفش باهم اختلاف دارند و از ماهی آن‌که فلس دارد و از پرندگان آنکه به هنگام پرواز بال زدنش زیاد است، تناول کن و از آن پرندگانی که به هنگام پرواز، بالش را باز نگه می‌دارد و آن را بی‌حرکت قرار می‌دهد، دوری‌کن و از پرندگانی که آبزی‌اند، آن را که دارای معده است یا در پشت پایش، خاری دارد را بخور.

علی! درنده‌ای که دارای نیش است و چنگال داران از پرندگان [که همگی] حرام هستند را نخور.

علی! دست بریدن (حد دزدی) در دزدیدن میوه و پیه خرما نیست.

علی! برای مرد زناکار ریشه‌ای نیست و حدی در تعریض (قذف) نیست و در حد جاری کردن شفاعت کسی پذیرفته نیست و قسم واقع نمی‌شود در قطع رحم و در مورد فرزند نسبت به پدرش و نه بر زن نسبت به شوهرش و نه برای غلام نسبت به مولایش و نه‌روزه سکوت از روز تا شب و وصال در روزه و تعرب بعد از هجرت.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ لَا یُقْتَلُ وَالِدٌ بِوَلَدِهِ.

یَا عَلِیُّ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ دُعَاءَ قَلْبٍ سَاهٍ.

یَا عَلِیُّ نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الْعَابِدِ.

یَا عَلِیُّ رَکْعَتَیْنِ یُصَلِّیهِمَا الْعَالِمُ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ رَکْعَهٍ یُصَلِّیهَا الْعَابِدُ.

یَا عَلِیُّ لَا تَصُومُ الْمَرْأَهُ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِ زَوْجِهَا وَ لَا یَصُومُ الْعَبْدُ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِ مَوْلَاهُ وَ لَا یَصُومُ الضَّیْفُ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِ صَاحِبِهِ.

یَا عَلِیُّ صَوْمُ یَوْمِ الْفِطْرِ حَرَامٌ وَ صَوْمُ یَوْمِ الْأَضْحَى حَرَامٌ وَ صَوْمُ الْوِصَالِ حَرَامٌ وَ صَوْمُ الصَّمْتِ حَرَامٌ وَ صَوْمُ نَذْرِ الْمَعْصِیَهِ حَرَامٌ وَ صَوْمُ الدَّهْرِ حَرَامٌ.

 

 

 

 

علی! پدری در کیفر قتلِ پسرِ خویش، به قتل نمی‌رسد.

علی! خدا دعای دل بی‌توجه [به خدا] را نمی‌پذیرد.

علی! خواب عالم برتر از عبادت عابد است.

علی! دو رکعت نمازی که عالم برپا می‌دارد برتر از هزار رکعتی است که عابد می‌خواند.

علی! زن جز با اجازۀ همسرش و غلام جز با اجازۀ مولایش و مهمان جز با اجازۀ میزبانش، روزۀ مستحبی نمی‌گیرد.

علی! روزۀ عید فطر، عید قربان، روزۀ وصال، روزه سکوت، روزۀ نذر در معصیت و  روزۀ تمام عمر، حرام است.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ فِی الزِّنَا سِتُّ خِصَالٍ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِی الْآخِرَهِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَیَذْهَبُ بِالْبَهَاءِ وَ یُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ یَقْطَعُ الرِّزْقَ وَ أَمَّا الَّتِی فِی الْآخِرَهِ فَسُوءُ الْحِسَابِ وَ سَخَطُ الرَّحْمَنِ وَ خُلُودٌ فِی النَّارِ.

یَا عَلِیُّ الرِّبَا سَبْعُونَ جُزْءاً فَأَیْسَرُهَا مِثْلُ أَنْ یَنْکِحَ الرَّجُلُ أُمَّهُ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ.

یَا عَلِیُّ دِرْهَمٌ رِبًا أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ سَبْعِینَ زَنْیَهً کُلُّهَا بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ.

یَا عَلِیُّ مَنْ مَنَعَ قِیرَاطاً مِنْ زَکَاهِ مَالِهِ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا بِمُسْلِمٍ وَ لَا کَرَامَهَ.

 

 

 

 

علی! در زنا شش ویژگی [بلا] است: سه تای از آن در دنیا و سه تای آن در آخرت است؛ اما آنچه در دنیاست آن است که ارزش انسان را می‌برد، به فنا و نابودی سرعت می‌بخشد و روزی را قطع می‌کند و آنچه در آخرت است سختی حساب، خشم خدای رحمان و جاودانگی در آتش را به همراه دارد.

علی! ربا هفتاد جزء دارد که ساده‌ترین از ایشان، مثل آن است که با مادر خود در بیت‌الله الحرام نزدیکی کند.

علی! درهمی ربا نزد خداوند عظیم‌تر از هفتاد زناست که همگی آن‌ها با محارم در خانۀ خدا انجام شود.

علی! کسی که قیراطی از زکات مالش را ندهد نه مؤمن است و نه مسلمان و نه از کرامت بهره‌ای برده است.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ تَارِکُ الزَّکَاهِ یَسْأَلُ اللَّهَ الرَّجْعَهَ إِلَى الدُّنْیَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» الْآیَهَ.

یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ».

 یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى یَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً.

یَا عَلِیُّ الصَّدَقَهُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً.

یَا عَلِیُّ صِلَهُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ.

یَا عَلِیُّ افْتَتِحْ بِالْمِلْحِ وَ اخْتَتِمْ بِالْمِلْحِ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنِ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ دَاءً.

 

 

علی! ترک‌کنندۀ زکات از خداوند می‌خواهد که به دنیا برگردد و این سخن خداوند است که: «تا چون یکی از ایشان را مرگ فرامی‌رسد، گوید: پروردگارا! مرا بازگردانید.»[۳۰]

علی! ترک‌کنندۀ حج درحالی‌که توانایی آن را دارد، همانا کافر است. خداوند تبارک‌وتعالی می‌فرماید: «و برای خدا، حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است و هر که راه کفر پیش گیرد، بداند که خدا از جهانیان بی‌نیاز است.»[۳۱]

علی! کسی که حج را به تأخیر بیندازد تا وقتی‌که بمیرد، خداوند او را در روز قیامت درحالی‌که یهودی یا نصرانی است، محشور می‌کند.

علی! صدقه قضایی که حتمی گردیده است را دور می‌کند.

علی! صله‌رحم (ارتباط با خویشاوندان) بر عمر می‌افزاید.

علی! نمازت را با نمک آغاز کن و به پایان برسان؛ چراکه در آن شفا از هفتاد و دو بیماری است.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ لَوْ قَدْ قُمْتُ عَلَى الْمَقَامِ الْمَحْمُودِ لَشَفَعْتُ فِی أَبِی وَ أُمِّی وَ عَمِّی وَ أَخٍ کَانَ لِی فِی الْجَاهِلِیَّهِ.

یَا عَلِیُّ أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ.

یَا عَلِیُّ أَنَا دَعْوَهُ أَبِی إِبْرَاهِیمَعلیه السلام .

یَا عَلِیُّ الْعَقْلُ مَا اکْتُسِبَتْ بِهِ الْجَنَّهُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا الرَّحْمَنِ.

یَا عَلِیُّ إِنَّ أَوَّلَ خَلْقٍ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَقْلُ. فَقَالَ لَهُ: أَقْبِلْ. فَأَقْبَلَ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَدْبِرْ. فَأَدْبَرَ. فَقَالَ: «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ بِکَ آخُذُ وَ بِکَ أُعْطِی وَ بِکَ أُثِیبُ وَ بِکَ أُعَاقِبُ.»

 

 

 

 

علی! اگر در مقام محمود قرار بگیرم، همانا پدر و مادرم، عمه‌ام و برادرم که در عصر جاهلیت بودند را شفاعت خواهم کرد.

علی! من پسر دو ذبیح هستم.[۳۲]

علی! من نتیجۀ دعای پدرم ابراهیم@ هستم.[۳۳]

عقل چیزی است که بدان بهشت به دست می‌آید و بدان خشنودی رحمان طلبیده می شود.

علی! همانا اولین آفریده که خدا آن را خلق کرد، عقل بود. پس به او فرمود: «به‌پیش آی». به‌پیش آمد. سپس به او فرمود: «برگرد» پس او برگشت. سپس فرمود: «به عزت و بزرگیم قسم، آفریده‌ای را نیافریدم که دوست‌داشتنی‌تر از تو در نزدم باشد، من به سبب تو می‌گیرم و به سبب توست که می‌بخشم، به سبب توست که ثواب می‌دهم و کیفر می‌کنم.»

 

یَا عَلِیُّ لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ.

یَا عَلِیُّ دِرْهَمٌ فِی الْخِضَابِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ دِرْهَمٍ یُنْفَقُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ فِیهِ أَرْبَعَ عَشْرَهَ خَصْلَهً یَطْرُدُ الرِّیحَ مِنَ الْأُذُنَیْنِ وَ یَجْلُو الْبَصَرَ وَ یُلَیِّنُ الْخَیَاشِیمَ وَ یُطَیِّبُ النَّکْهَهَ وَ یَشُدُّ اللِّثَهَ وَ یَذْهَبُ بِالضَّنَى وَ یُقِلُّ وَسْوَسَهَ الشَّیْطَانِ وَ تَفْرَحُ بِهِ الْمَلَائِکَهُ وَ یَسْتَبْشِرُ بِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَغِیظُ بِهِ الْکَافِرُ وَ هُوَ زِینَهٌ وَ طِیبٌ وَ یَسْتَحْیِی مِنْهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ وَ هُوَ بَرَاءَهٌ لَهُ فِی قَبْرِهِ.

 

 

 

 

 

علی! درحالی‌که خویشاوندِ نیازمندی داری، جایی برای صدقه دادن نیست.[۳۴]

علی! درهمی هزینه کردن برای حنا گذاشتن بهتر از هزار درهم انفاق کردن درراه خداست. در آن چهارده ویژگی هست: بادها را از گوش‌ها می‌راند، روشنی‌بخش چشمان است، پرده‌های بینی را نرم می‌سازد، دهان را خوشبو می‌کند، لثه را سفت می‌کند، لاغری را از بین می‌برد، وسوسۀ شیطان را کم می‌کند، موجب شادی ملائکه است، مؤمن از آن مسرور می‌گردد، کافر به‌وسیلۀ آن خشم می‌گیرد و آن زینت و عطر است و منکر و نکیر از آن حیا می‌کنند و آن برای صاحبش در قبر موجب رهایی است.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ لَا خَیْرَ فِی الْقَوْلِ إِلَّا مَعَ الْفِعْلِ وَ لَا فِی الْمَنْظَرِ إِلَّا مَعَ الْمَخْبَرِ وَ لَا فِی الْمَالِ إِلَّا مَعَ الْجُودِ وَ لَا فِی الصِّدْقِ إِلَّا مَعَ الْوَفَاءِ وَ لَا فِی الْفِقْهِ إِلَّا مَعَ الْوَرَعِ وَ لَا فِی الصَّدَقَهِ إِلَّا مَعَ النِّیَّهِ وَ لَا فِی الْحَیَاهِ إِلَّا مَعَ الصِّحَّهِ وَ لَا فِی الْوَطَنِ إِلَّا مَعَ الْأَمْنِ وَ السُّرُورِ.

یَا عَلِیُّ حُرِّمَ مِنَ الشَّاهِ سَبْعَهُ أَشْیَاءَ الدَّمُ وَ الْمَذَاکِیرُ وَ الْمَثَانَهُ وَ النُّخَاعُ وَ الْغُدَدُ وَ الطِّحَالُ وَ الْمَرَارَهُ.

یَا عَلِیُّ لَا تُمَاکِسْ فِی أَرْبَعَهِ أَشْیَاءَ فِی شِرَاءِ الْأُضْحِیَّهِ وَ الْکَفَنِ وَ النَّسَمَهِ وَ الْکِرَى إِلَى مَکَّهَ.

 

 

 

 

 

علی! خیری در گفتار نیست مگر آنکه همراه با عمل باشد و خیری در ظاهر نیست مگر اینکه با باطن همراه باشد، خیری در مال نیست مگر آنکه همراه با بخشش باشد، خیری در راست‌گویی نیست مگر آنکه همراه باوفا باشد، خیری در فهم عمیق نیست مگر آنکه همراه با پارسائی باشد، خیری در صدقه نیست مگر آنکه همراه با نیت [خیر] باشد، خیری در زندگی نیست مگر اینکه همراه با تندرستی باشد، خیری در وطن نیست مگر آنکه همراه با امنیت و شادی باشد.

علی! هفت چیز از گوسفند حرام است: خون، نرینگی، مثانه، نخاع، غدد، سپرز، زهره.

علی! در خرید چهار چیز حرص نورز (چانه نزن): در خرید قربانی، کفن، برده و کرایه سواری به مکه.

 

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی خُلُقاً. قَالَ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَعْظَمُکُمْ حِلْماً وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافاً.

یَا عَلِیُّ أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الْغَرَقِ إِذَا هُمْ رَکِبُوا السُّفُنَ فَقَرَءُوا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ [۳۵]بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ .[۳۶]

یَا عَلِیُّ أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ السَّرَقِ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى[۳۷] إِلَى آخِرِ السُّورَهِ.

 

 

علی! آیا شمارا به شبیه‌ترین کس به خودم در خلق‌وخوی آگاه کنم؟ فرمود@: بله ‌ای فرستادۀ خدا. فرمود]: خوش‌خلق‌ترین شما، بردبارترینتان، خوش‌رفتارترینتان به نزدیکانش، و منصف‌ترین شما در داوری در مورد خویشتن است.

علی! امت من هنگامی‌که به کشتی سوار می‌شوند اگر این را بخوانند در امان هستند: «به نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر. آن‌ها خدا را آن‌گونه که شایسته است نشناختند، درحالی‌که تمام زمین در روز قیامت در قبضۀ اوست و آسمان‌ها پیچیده در دست او، خداوند منزه و بلند مقام است از شریک‌هایی که برای او می‌پندارند.» «به نام خدا بر او سوار شوید و هنگام حرکت و توقف کشتی او را یاد کنید که پروردگارم، آمرزندۀ و مهربان است.»

علی! امان امت من از دزدی در این است که گفته شود: «بگو خدا را بخوانید یا رحمان را، هرکدام را که بخوانید (ذات پاکش یکی است) و برای او بهترین نام است.»

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الْهَدْمِ إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً.[۳۸]

یَا عَلِیُّ أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الْهَمِّ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ لَا مَلْجَأَ وَ لَا مَنْجَى مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ.

یَا عَلِیُّ أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الْحَرَقِ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ[۳۹] وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ[۴۰] الْآیَهَ.

یَا عَلِیُّ مَنْ خَافَ مِنَ السِّبَاعِ فَلْیَقْرَأْ لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ[۴۱] إِلَى آخِرِ السُّورَهِ.

 

 

علی! امان امتم از ویرانی در این است [که خوانده شود]: «خداوند آسمان‌ها و زمین را نگاه می‌دارد تا از نظام خود منحرف نشود و هرگاه منحرف گردند، کسی جز او نمی‌تواند آن‌ها را نگه دارد، او بردبار و بسیار بخشنده است».

علی! امان امت من از غم و اندوه در این است [که خوانده شود]: «هیچ توان و قدرتی جز به کمک خداوند بلندمرتبه و عظیم نیست، هیچ پناهگاه و راه نجاتی جز خدا نیست.»

علی! امان امت من از غم و اندوه در این است [که خوانده شود]: «ولی و سرپرست من، خدایی است که این کتاب را نازل کرده و او همۀ صالحان را سرپرستی می‌کند.» «خدا را آن‌گونه که باید بشناسند، نشناختند.»

علی! کسی که از درندگان می‌ترسد، شایسته است این را بخواند: «به‌یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.»

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ مَنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ دَابَّتُهُ فَلْیَقْرَأْ فِی أُذُنِهَا الْیُمْنَى وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ.[۴۲]

یَا عَلِیُّ مَنْ کَانَ فِی بَطْنِهِ مَاءٌ أَصْفَرُ فَلْیَکْتُبْ عَلَى بَطْنِهِ آیَهَ الْکُرْسِیِّ وَ لْیَشْرَبْهُ فَإِنَّهُ یَبْرَأُ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

یَا عَلِیُّ مَنْ خَافَ سَاحِراً أَوْ شَیْطَاناً فَلْیَقْرَأْ إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ[۴۳] الْآیَهَ.

یَا عَلِیُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ یُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً وَ حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ أَنْ لَا یُسَمِّیَهُ بِاسْمِهِ وَ لَا یَمْشِیَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَا یَجْلِسَ أَمَامَهُ وَ لَا یَدْخُلَ مَعَهُ فِی الْحَمَّامِ.

 

 

علی! کسی که مرکبش چموش است، باید این را در گوش راستش بخواند: «تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر (فرمان) او تسلیم هستند و همه به‌سوی او بازگردانده می‌شوند».

علی! کسی که در شکمش آبی زرد هست، شایسته است بر روی شکمش آیت‌الکرسی را بنویسد و آن را بنوشد تا به اذن خدای عزوجل از آن دوری جوید.

علی! کسی که از ساحری یا شیطان می‌ترسد، شایسته است که بخواند: «پروردگار شما، خداوندی است که آسمان و زمین را آفریده است.»

علی! حقِ فرزند بر پدرش آن است که نامی نیکو بر او نهد و او را ادب کند و در جایگاه صالحی او را قرار دهد و حق پدر بر فرزندش این است که او را با اسم صدا نزند، پیشاپیش او راه نرود و در برابر او ننشیند و با او داخل حمام نشود.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ ثَلَاثَهٌ مِنَ الْوَسْوَاسِ أَکْلُ الطِّینِ وَ تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ بِالْأَسْنَانِ وَ أَکْلُ اللِّحْیَهِ.

یَا عَلِیُّ لَعَنَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ حَمَلَا وَلَدَهُمَا عَلَى عُقُوقِهِمَا.

یَا عَلِیُّ یَلْزَمُ الْوَالِدَیْنِ مِنْ عُقُوقِ وَلَدِهِمَا مَا یَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنْ عُقُوقِهِمَا.

یَا عَلِیُّ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ حَمَلَا وَلَدَهُمَا عَلَى بِرِّهِمَا.

یَا عَلِیُّ مَنْ أَحْزَنَ وَالِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُمَا.

یَا عَلِیُّ مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطَاعَ نَصْرَهُ فَلَمْ یَنْصُرْهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ.

یَا عَلِیُّ مَنْ کَفَى یَتِیماً فِی نَفَقَتِهِ بِمَالِهِ حَتَّى یَسْتَغْنِیَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ الْبَتَّهَ.

 

 

علی! سه چیز وسواس است: خوردن گِل، کندن ناخن با دندان و جویدن ریش.

علی! خدا لعنت کند پدر و مادری را که فرزند خود را به نافرمانی خود، وادار کنند.

علی! هر آنچه از والدین از عقوق فرزندشان لازم است، به همان اندازه فرزند از عقوق ایشان لازم است.

علی! خداوند رحمت کند والدینی را که فرزند خود را به سمت نیکی به خودشان جهت دهند.

علی! کسی که والدینش را غمگین کند، دربارۀ آن دو بی‌مهری کرده است.

علی! کسی که در نزد او از برادر مسلمانش غیبت کنند، درحالی‌که او توانایی کمک و یاری به او را دارد، ولی او بیاریش نپردازد، خداوند او را در دنیا و آخرت ذلیل می‌کند.

علی! کسی که خرج یتیمی را از مال خودش تأمین کند تا حدی که او بی‌نیاز شود، [به‌یقین] بهشت بر او واجب است.

 

یَا عَلِیُّ مَنْ مَسَحَ یَدَهُ عَلَى رَأْسِ یَتِیمٍ تَرَحُّماً لَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِکُلِّ شَعْرَهٍ نُوراً یَوْمَ الْقِیَامَهِ.

یَا عَلِیُّ لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْشَهَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ وَ لَا وَرَعَ کَالْکَفِّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا حَسَبَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا عِبَادَهَ مِثْلُ التَّفَکُّرِ.

یَا عَلِیُّ آفَهُ الْحَدِیثِ الْکَذِبُ وَ آفَهُ الْعِلْمِ النِّسْیَانُ وَ آفَهُ الْعِبَادَهِ الْفَتْرَهُ وَ آفَهُ الْجَمَالِ الْخُیَلَاءُ وَ آفَهُ الْعِلْمِ الْحَسَدُ.

یَا عَلِیُّ أَرْبَعَهٌ یَذْهَبْنَ ضَیَاعاً الْأَکْلُ عَلَى الشِّبَعِ وَ السِّرَاجُ فِی الْقَمَرِ وَ الزَّرْعُ فِی السَّبَخَهِ وَ الصَّنِیعَهُ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهَا.

یَا عَلِیُّ مَنْ نَسِیَ الصَّلَاهَ عَلَیَّ فَقَدْ أَخْطَأَ طَرِیقَ الْجَنَّهِ.

یَا عَلِیُّ إِیَّاکَ وَ نَقْرَهَ الْغُرَابِ وَ فَرِیشَهَ الْأَسَدِ.

یَا عَلِیُّ لَأَنْ أُدْخِلَ یَدِی فِی فَمِ التِّنِّینِ إِلَى الْمِرْفَقِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَسْأَلَ مَنْ لَمْ یَکُنْ ثُمَّ کَانَ.

 

 

علی! کسی که دست خویش را بر سر یتیمی از روی ترحم بکشاند، خدای متعال به هر تار مویی، نوری به او در روز قیامت اعطا خواهد کرد.

علی! فقری بدتر از جهل، ثروتی سودمندتر از عقل، تنهایی‌ای وحشتناک‌تر از خودپسندی و عقلی همچون عاقبت‌اندیشی و تقوایی همچون دوری از حرام‌های خدای تعالی و عنوانی همچون نیکی اخلاق و عبادتی همچون تفکر نیست.

علی! آفت سخن، دروغ گفتن است و آفت علم فراموشی، آفت عبادت سستی، آفت زیبایی، خودپسندی و آفت علم، حسد است.

علی! چهار چیز است که به هدر می‌رود: خوردن پس از سیری، چراغ در مهتاب، کشت در شوره‌زار و نیکی و احسان به غیر اهل آن.

علی! کسی که صلوات بر من را فراموش کند، همانا راه بهشت را گم‌کرده است.

علی! دوری‌کن از [سجده کردن] به‌مانند منقار زدن کلاغ بر زمین و همچون شیر در هنگام حمله.

علی! اگر دستم را دردهان اژدها برم دوست‌داشتنی‌تر است برای من از اینکه از نوکیسه‌ای چیزی درخواست کنم.

 

یَا عَلِیُّ إِنَّ أَعْتَى النَّاسِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَاتِلُ غَیْرَ قَاتِلِهِ وَ الضَّارِبُ غَیْرَ ضَارِبِهِ وَ مَنْ تَوَلَّى غَیْرَ مَوَالِیهِ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیَّ.

یَا عَلِیُّ تَخَتَّمْ بِالْیَمِینِ فَإِنَّهَا فَضِیلَهٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُقَرَّبِینَ قَالَ: بِمَ أَتَخَتَّمُ یَا رَسُولَ اللَّهِ]؟ قَالَ]: بِالْعَقِیقِ الْأَحْمَرِ فَإِنَّهُ أَوَّلُ جَبَلٍ أَقَرَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِالرُّبُوبِیَّهِ وَ لِیَ بِالنُّبُوَّهِ وَ لَکَ بِالْوَصِیَّهِ وَ لِوُلْدِکَ بِالْإِمَامَهِ وَ لِشِیعَتِکَ بِالْجَنَّهِ وَ لِأَعْدَائِکَ بِالنَّارِ.

یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَشْرَفَ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا فَاخْتَارَنِی مِنْهَا عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِینَ ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّانِیَهَ فَاخْتَارَکَ عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِینَ ثُمَّ اطَّلَعَ الثَّالِثَهَ فَاخْتَارَ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِینَ ثُمَّ اطَّلَعَ الرَّابِعَهَ فَاخْتَارَ فَاطِمَهَ Kعَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ.

 

 

علی! ستمگرترین انسان در نزد خدا کسی است که غیر دشمنش را بکُشد و ضاربی که غیر زنندۀ خود را بزند و کسی که خود را به غیر مولایش نسبت بدهد،قسم به آنچه خدای عزوجل به من نازل کرده است، کافر شده است.

علی! انگشتر در دست راست کن چراکه در آن فضیلتی است برای نزدیکان به خدای تعالی.[علیعلیه السلام ] فرمود: با چه نگینی‌ای رسول خدا؟ فرمود]: به عقیق سرخ. پس همانا اولین کوهی بود که به ربوبیت خدای تعالی و به نبوت من و به وصایا تو و امامت فرزندانت و بهشت برای شیعیان و جهنم برای دشمنانت اقرار کرد.

علی! همانا خدای عزوجل بر اهل دنیا احاطه دارد پس مرا از میان مردان برگزید، سپس بار دوم نگریست و تو را از میان مردانِ عالم اختیار کرد، سپس برای سومین بار نگریست و پیشوایان از فرزندانت را بر مردمان عالم برگزید و سپس برای چهارمین بار نگریست و فاطمهK را از میان زنان عالم برگزید.

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ إِنِّی رَأَیْتُ اسْمَکَ مَقْرُوناً بِاسْمِی فِی ثَلَاثَهِ مَوَاطِنَ فَآنَسْتُ بِالنَّظَرِ إِلَیْهِ إِنِّی لَمَّا بَلَغْتُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ فِی مِعْرَاجِی إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ عَلَى صَخْرَتِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ] رَسُولُ اللَّهِ أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ علیه السلام  مَنْ وَزِیرِی؟ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍعلیه السلام .

فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى وَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَیْهَا إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ] صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ علیه السلام : مَنْ وَزِیرِی؟ فَقَالَ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍعلیه السلام .

فَلَمَّا جَاوَزْتُ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى انْتَهَیْتُ إِلَى عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِینَ جَلَّ جَلَالُهُ فَوَجَدْتُ مَکْتُوباً عَلَى قَوَائِمِهِ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی مُحَمَّدٌ ]حَبِیبِی أَیَّدْتُهُ بِوَزِیرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِیرِهِ.

 

 

 

علی! من اسم تو را در سه مکان همراه اسم خود دیدم، پس با نگریستن بدان دلم آرام گرفت. هنگامی‌که در معراج به آسمان رسیدم، در صخره‌ای [این عبارت] را یافتم: «معبودی جز خدا نیست و محمد] رسول خداست که او را به‌وسیلۀ وزیرش تائید کرده‌ام ویاری‌اش داده‌ام. پس به جبرئیل @ گفتم: وزیر من کیست؟ پس او گفت: علی پسر ابی‌طالب@

پس هنگامی‌که به سدره المنتهی رسیدم، نوشته‌ای یافتم که بر آن نوشته بود: «معبودی جز خدا نیست و محمد] رسول خداست که او را به‌وسیلۀ وزیرش تائید کرده‌ام ویاری‌اش داده‌ام. پس به جبرئیل @ گفتم: وزیر من کیست؟ پس او گفت: علی پسر ابی‌طالب@

پس چون از سدره المنتهی گذشتم به عرش پروردگار عالمیان جل‌جلاله رسیدم و در آن نوشته‌ای بر پایۀ عرش الهی دیدم که نوشته بود: «همانا من خدایی هستم که یکتا و بی‌همتایم و محمد] حبیب من است که او را به‌وسیلۀ وزیرش، تائید ویاری‌اش می‌کنم.»

 

 

 

 

یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعْطَانِی فِیکَ سَبْعَ خِصَالٍ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَنْشَقُّ عَنْهُ الْقَبْرُ مَعِی وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَقِفُ عَلَى الصِّرَاطِ مَعِی وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یُکْسَى إِذَا کُسِیتُ وَ یُحَیَّا إِذَا حُیِّیتُ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَسْکُنُ مَعِی فِی عِلِّیِّینَ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ یَشْرَبُ مَعِی مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ الَّذِی خِتَامُهُ مِسْکٌ.

ثُمَّ قَالَ ] لِسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ (ره): یَا سَلْمَانُ إِنَّ لَکَ فِی عِلَّتِکَ إِذَا اعْتَلَلْتَ ثَلَاثَ خِصَالٍ أَنْتَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِذِکْرٍ وَ دُعَاؤُکَ فِیهَا مُسْتَجَابٌ وَ لَا تَدَعُ الْعِلَّهُ عَلَیْکَ ذَنْباً إِلَّا حَطَّتْهُ مَتَّعَکَ اللَّهُ بِالْعَافِیَهِ إِلَى انْقِضَاءِ أَجَلِکَ.

 

 

 

علی! همانا خدای تبارک‌وتعالی من را در هفت ویژگی با تو شریک ساخته است: تو اولین کسی هستی که همراه من قبر او شکافته می شود، تو اولین کسی هستی که بر صراط همراه من هستی، تو اولین کسی هستی [که با لباس‌های بهشتی] همراه من پوشانده می‌شوی،

تو اولین کسی هستی که همراه من در بهشت وارد می‌شوی،

تو اولین کسی هستی که همراه من در علیین سکونت خواهی کرد،

تو اولین کسی هستی که همراه من از شراب مهر نهاده شده، می‌نوشی که مُهر آن مُشک است.

سپس [پیامبر]] به سلمان (ره) فرمود: سه چیز از ویژگی‌های توست هنگامی‌که مریض می‌شوی، [اول آنکه] تو دائماً به یاد خدای تبارک‌وتعالی باشی، [دوم آنکه] دعایت در آن حال مورد اجابت است و [سوم اینکه] بیماری، تمام گناهان تو را می‌زداید تا خدا تو را تا پایان یافتن دوران زندگی‌ات از سلامتی برخوردار کند.

 

 

ثُمَّ قَالَ ] لِأَبِی ذَرٍّ(ره):

یَا أَبَا ذَرٍّ إِیَّاکَ وَ السُّؤَالَ فَإِنَّهُ ذُلٌّ حَاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُهُ وَ فِیهِ حِسَابٌ طَوِیلٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.

یَا أَبَا ذَرٍّ تَعِیشُ وَحْدَکَ وَ تَمُوتُ وَحْدَکَ وَ تَدْخُلُ الْجَنَّهَ وَحْدَکَ یَسْعَدُ بِکَ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ یَتَوَلَّوْنَ غُسْلَکَ وَ تَجْهِیزَکَ وَ دَفْنَکَ.

یَا أَبَا ذَرٍّ لَا تَسْأَلْ بِکَفِّکَ وَ إِنْ أَتَاکَ شَیْ‏ءٌ فَاقْبَلْهُ.

ثُمَّ قَالَ ] لِأَصْحَابِهِ: أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْرَارِکُمْ؟ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ]: الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَهِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَیْبَ.

 

 

 

 

سپس پیامبر] به ابوذر(ره) فرمود:

اباذر! دوری‌کن از خواستن. چراکه در آن ذلتی حاضر، فقری شتاب‌دار و حساب بلندی در روز قیامت به همراه دارد.

اباذر! تو تنها زندگی می‌کنی، تنها می‌میری و تنها به بهشت داخل می‌شوی و گروهی از اهل عراق به‌وسیلۀ تو سعادتمند می‌شوند و در غسل و تجهیز و دفن تو مبادرت می‌ورزند.

اباذر! دست تمنا به‌سوی مردم مگشا و اگر تو را چیزی دادند آن را بپذیر.

سپس به اصحابش فرمود: آیا شمارا به بدترین از شما خبر بدهم؟ گفتند: بله ای رسول خدا]. فرمود: آن‌کسانی که راه سخن‌چینان را بپیمایند و دوستان را از هم جدا سازند و از پاکان و پاکیزگان عیب‌جویی می‌کنند.

 

 

[۱]. ابوجعفر محمد بن علی ابن‌بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق از دانشمندان عرصۀ علم حدیث و از علمای نخستین شیعه در سال ۳۰۵ ه.ق در شهر مقدس قم به دنیا آمد. ولادت این عالم فقیه با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هم‌زمان بوده است.

پدر بزرگوار شیخ صدوق علی بن الحسین بن بابویه قمی، از فقهای بزرگ اسلام و در زمان امام حسن عسگری علیه السلام و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) می‌زیسته و مورداحترام آن امامان بوده است. در نامه‌ای که امام حسن عسگری علیه السلام به علی بن بابویه نوشته وی را با کلماتی چون: شیخ معتمد و فقیه من خطاب کرده است.

شیخ صدوق این عالم بزرگ و محدث گران‌قدر تألیفات باارزش بسیاری از خود به‌جا گذاشت. شیخ طوسی دراین‌باره می‌نویسد: «او سیصد کتاب تألیف کرده است» کتاب‌های شیخ صدوق همه درنهایت نیکویی و استحکام و درزمینهٔ های متنوعی نوشته‌شده‌اند که این خود نشانگر قدرت علمی و آشنایی گسترده او با علوم اسلامی است. برخی از مهم‌ترین آثار ایشان عبارت‌اند از: من لا یحضره الفقیه، علل الشرایع، کمال الدین و تمام النعمه، التوحید، الخصال، الامالی، عین اخبار الرضا@، مدینه العلم و… .

[۲]. مشهورترین و بزرگ‌ترین کتاب صدوق – پس از مدینه العلم – کتاب من لایحضره الفقیه است که یکی از (کتب اربعه) روایی شیعه به شمار می‌رود. این کتاب دربردارنده نزدیک به ۶۰۰۰ حدیث هست که بر اساس ‍ موضوعات مختلف فقهی تدوین‌شده است. سبب نگارش این کتاب حکایتی زیبا و شنیدنی دارد که وی خود آن حکایت را در مقدمه کتاب آورده است.

ایشان در آنجا ضمن ذکر آن حکایت چنین نوشته:

من نخواستم مانند سایر مصنفان روایاتی را که در هر موضوع رسیده است ثبت کنم بلکه در این کتاب روایاتی را آورده‌ام که بر اساس آن فتوا می‌دهم و آن‌ها را صحیح می‌دانم و معتقد به صحت آن‌ها هستم و میان من و پروردگار حجت است. برخی از بزرگان بر درستی احادیث این کتاب دلایلی را بیان کرده‌اند که برخی از ایشان عبارت است از:

  • برخورداری مؤلف از حافظه‌ای قوی که سبب ضبط بهتر روایات هست.
  • استواری وی در نقل روایات.
  • متأخر بودن کتاب (من لایحضره الفقیه) از کافی.
  • صدوق صحت آنچه بر او در این کتاب آورده خود ضمانت کرده است.
  • هدفش تنها نقل روایت نبوده بلکه به اظهار خود مطابق آنچه نقل کرده فتوا داده است.

 

[۳] . منظور این است که اگر کسی معذرت خواهی کرد، عذر او را بپذیر و به این توجه نداشته باش که در این کار خویش راستگوست و یا به دروغ این کار را انجام می دهد.

[۴]. مصنف در متن آورده است: «قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ ۸یَعْنِی إِذَا کَانَ مُسْتَحِلًّا لَهَا» بدین معنا که آن را به گونه ای حلال بشمارد و قائل باشد حکم خدا هم همان حلیت است.

[۵]. انگیزۀ الهی در این ترک نداشته باشد.

[۶]. شراب صاف و نابی که از گزند ناخالصی مصون و از آسیب التقاط، اختلاط و التفات به غیر صواب، محفوظ باشد.

[۷]. یعنی کافر است.

[۸]. یعنی مقدار در این میان مهم نیست و حتی قطره‌ای از آن‌که احتمال دارد مستی‌ای برای انسان نیاورد، آن نیز حرام است.

[۹]. درگذشته عشّار به کسی می‌گفتند که به دستور حاکم ستمگر بابت عوارض و مالیات ورود کالاهای بازرگانان به مرزها و شهرها، ده یک آن اموال را از آنان دریافت می‌کرد. (مجمع البحرین، واژه «عشر».)

[۱۰] . قَدَریه گروهی از مسلمانند که کردارهای انسان را نتیجه توان خود او می‌دانند و به گونه ای او را صاحب اختیار می دانند که خدا توانی در اعمال آدمی ندارد در اصل این فرقه در مقابل جبری ها هستند که انسان را مجبور دانسته که اختیاری در افعال خویش و سرنوشت خویش ندارد و نقشه ای را به اجرا می گذارد که خدا آن را از قبل طراحی کرده است.

[۱۱]. قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ (ره) : سَمِعْتُ بَعْضَ أَهْلِ اللُّغَهِ یَقُولُ فِی مَعْنَى الْوِکَارِ یُقَالُ لِلطَّعَامِ الَّذِی یُدْعَى إِلَیْهِ النَّاسُ عِنْدَ بِنَاءِ الدَّارِ أَوْ شِرَائِهَا الْوَکِیرَهُ وَ الْوِکَارُ مِنْهُ وَ الطَّعَامُ الَّذِی یُتَّخَذُ لِلْقُدُومِ مِنَ السَّفَرِ یُقَالُ لَهُ النَّقِیعَهُ وَ یُقَالُ لَهُ الرِّکَازُ أَیْضاً.

[۱۲]. مصنف۸ بیان می‌دارد: از برخی از علمای اهل لغت شنیدم که در معنای «وکار» گفته‌اند که غذایی است که دیگران را به آن دعوت می‌کنند در هنگامی‌که خانه‌ای ساخته یا خریداری می‌شود، و غذایی که در هنگام برگشت از سفر به دیگران می‌دهند را «نقیعه» و نیز «رکاز» بیان کرده‌اند و…

[۱۳] .ترک وطن.

[۱۴]. ذراع به حدفاصل آرنج تا سر انگشت میانی می‌گویند.

[۱۵]. یعنی با نیت الهی کار خویش را انجام دهد.

[۱۶] . یعنی به گفتن این ذکر نیست که انسان بگوید من در همه حال این ذکر را می گویم پس مصداق یادخدا هستم.

[۱۷] . از کنار هم نهادن بسیاری از روایات که دروغ را منع کرده اند این امر مشخص می شود که دروغ گفتن در این جا در مواردی است که مصلحت این کار را ایجاب کند. نه اینکه این روایات اجازه می دهم که مردی به همسرش در همه موارد دروغ بگوید.

[۱۸] .منظور آرزوهایی است که خارج از استعداد انسان و مدت زمان زندگی اوست.

[۱۹]. مصنف گوید: در کوفه از مردی لغت‌شناس شنیدم که می‌گفت: اسب قبا آن است که شکمش لاغر باشد. در لغت می‌گوید: «فرس اقب و قبا» زیرا فرس هم بر نر اطلاق می‌شود و هم بر ماده، ولی کلمه قبا فقط بر اسب ماده اطلاق می شود.

ذورمه می‌گوید:

تنصبت حوله یوما تراقبه      صحر سماحیج فی احشائها قبب

روزی اسبانی طلائی رنگ دراز پشت که لاغری در گوشتش راه‌یافته بود پیرامون او گوش ها را تیز کرده و بمراقبتش پرداخته بودند.

کلمه الصحر هم که در شعر ذوارمه آمده، اسبی است که رنگ آن متمایل به سرخی است و این رنگ در گورخرها دیده می شود و «سماحیج» در آن بیت جمع سحج به معنی دراز است و «قبب» به معنای لاغری است.

[۲۰] . بدین معنا که اگر مردم خود، انسان هایی ناشایست باشند، حاکمانی ظالم و نابکار بر ایشان حکمرانی خواهند کرد.

[۲۱] . به نظر می رسد منظور مرگی است که بدون سختی است و در نتیجه بیماری یا مشکل دیگری نیست .

[۲۲]. بدین معنا که چنین پندارد که اگر خدا فلان تقدیر را نمی‌کرد بهتر بود یا بهتر این بود که فلان چیز این‌گونه بود و امثال این‌ها.

[۲۳]. لااله‌الاالله الا الله گفتن.

[۲۴] . احتمال دارد منظور از این سخن آن باشد که حتی اگر چیز کم ارزشی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داده شود، آن را می پذیرند و رد احسان نمی کنند.

[۲۵]. نساء/۲۲

[۲۶]. انفال/۴۱

[۲۷]. توبه/۱۴

[۲۸] . تیرهای قمار بی پر که در جاهلیت بدان بازی میکرده اند و یا نوعی فال گیری است که با پرتاب چیزی به هدف انجام می شود. اگر به هدف نخورد، یعنی آن کار صحیح نیست. حکم شرعی آن حرام است.

[۲۹]. سه وادی در حجاز.

[۳۰]. مؤمنون/۱۰۰

[۳۱]. آل‌عمران/۹۷

[۳۲]. منظور اسماعیل @ و عبدالله بن عبدالمطلب یا حضرت اسماعیل@ و حضرت اسحاق@ هست.

[۳۳] .اشاره دارد به آیۀ ۱۲۷ و ۱۲۸ سوره بقرۀ که ابراهیم از خدای متعال می خواهد از ذریۀ او در مکه اهل اسلام قرار دهد و در میان ایشان پیامبری برگزیده شود که آیات الهی را به ایشان بیاموزد و ایشان را از گناهان و خطاها پاک کند.

[۳۴]. منظور این است که صدقه را باید به خویشان خویش بدهی و لازم نیست به دنبال نیازمندی دیگر بود.

[۳۵]. زمر/۶۷

[۳۶]. هود /۴۱

[۳۷]. اسراء /۱۱۰

[۳۸]. فاطر/۴۱

[۳۹]. اعراف/۱۹۹

[۴۰]. حج/۷۴

[۴۱]. توبه/۱۲۸

[۴۲]. آل‌عمران/۸۳

[۴۳]. اعراف/ ۵۴. یونس/۳

همچنین ببینید

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها بر نوجوانان

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها

واژه «سلبریتی» از کلمه«celebrity» در زبان انگلیسی گرفته شده است که معادل واژه های «مشهور»، «معروف» و «نام آشنا» در زبان فارسی است. اصلی ترین کاربرد این واژه را می توان از اوایل قرن بیستم دانست ولی مفهوم واژه «سلبریتی» به عنوان یک شخص مشهور و شناخته شده، قبل از این دوران نیز وجود داشته و این واژه مورد استفاده قرار می گرفته است. به طور کلی می توان سلبریتی را به معنای فردی دانست که توسط تعداد قابل توجهی از افراد شناخته می شود و به دلیل دستاوردها، شهرت، محبوبیت و یا حضور فعال در رسانه‌ها و جوامع مختلف شناخته می‌شود. این افراد غالبا به عنوان تاثیرگذار در دیگر افراد جامعه در همه رده های سنی شمرده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.